روزبه رحیمی:
هر پرسشی آغاز تندباد است. (جمانه حداد)
این کتاب گفتوگوهای جمانه حداد است با برخی نویسندگان و شاعران بزرگ جهان: اومبرتو اکو، ژوزه ساراماگو، ایو بونفوا، پیتر هانتکه، پل استر، آنتونیو تابوکی، طاهر بن جلون، ندیم گورسل، مانوئل باثکث مونتالبان و ریتا داو. این گفتوگوها بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ در روزنامهی لبنانی النهار منتشر شده است. حداد به زبانهای فرانسوی، ایتالیایی، انگلیسی، اسپانیولی و پرتقالی تسلط دارد و این توانایی تبدیل به یکی از نقاط قوت این کتاب شده است. چرا که با هر نویسنده به زبان خودش سخن میگوید و کتابهای آنها را به زبان اصلیشان خوانده است. از این روی به خوبی با آنها ارتباط برقرار کرده و تفاوت فرهنگی را به عاملی برای بالا رفتن جذابیت این مصاحبهها تبدیل میکند.
جمانه حداد متولد۱۹۷۰ بیروت، نویسنده، مترجم و روزنامهنگار لبنانی است. او مسئول صفحهی فرهنگی روزنامهی «النهار» لبنان و مؤسس و سردبیر مجلهی «الجسد» (پیکر) است. حداد چند مجموعهی شعر دارد که با استقبال بسیاری در لبنان و جهان عرب مواجه شدند و آثارش به چند زبان ترجمه شده است. او تا کنون جوایز بسیاری دریافت کرده که جایزهی «روزنامهنگار برتر عرب» در سال 2006، جایزهی «شمال جنوب برای شعر» از ایتالیا و جایزهی «بلو متروپلیس برای ادبیّات عربی» در سال ۲۰۱۰ از کانادا از آن جمله است. وی همچنین از سوی مرکز فرهنگی بیروت بهعنوان یکی از ۳۹ شاعر و نویسندهی زیر ۳۹ سال جهان عرب انتخاب شد. از آثار شعری او میتوان کتابهای: «وقتی برای خواب»، «دعوت به شام پنهانی» و «عادتهای بد» را نام برد.
«هر علامت سؤالی تیر است. تیری رها شده و شجاعانه که سرِ دیگری - نویسنده را هدف گرفته. تیری که باید، همراه با خیانتِ هویدا کردن اسرار، به پرسشگر باز گردد. و چه زیباست که طرف گفتوگویت با پاسخش غافلگیرت کند. و از این زیباتر، برای هر دو نفرتان و برای خواننده، آن که خودش هم از پاسخش غافلگیر شود. بدین سان گفتوگو آفرینش است.» (ص ۱۰) جمانه حداد پیش از این گفتوگوها، آثار این نویسندگان را به دقت خوانده است و با جهان فکری و دغدغههایشان به خوبی آشناست. مصاحبه با این افراد سرشناس برای حداد صرفاً حاصل کنجکاویهای ژورنالیتی او نیست، بلکه ضرورت زندگی اوست. «همیشه هم آثار نویسندگان هم زندگیشان کنجکاویام را بر میانگیخت. بهطور خاص، زندگیشان، عادتهاشان، آداب و رسومشان، طبایعشان، روحیاتشان و چگونگی جرقه زدن چخماق فکرشان. دوست داشتم بیرون از پنجرههای آثارشان به زندگیشان نگاهی بیاندازم، بدانم هرکدام چگونه بیدار میشود، زندگی میکند، عشق میورزد، فکر میکند، میخواند، مینویسد. چگونه لبخند میزنند، چگونه ابروهاشان را در هم گره میزنند، منظماند یا به هم ریخته. چه چیزی عصبانیشان میکند و چه چیزی به خندهشان میاندازد. با چه چیزی نگران میشوند و با چه چیزی خیالشان راحت میشود. دوست داشتم پوستشان را بکنم تا بدانم درونشان چه خبر است، رمزگشاییشان کنم و نقاب از چهرهشان برگیرم. همیشه نقابی هست، چه ضخیم چه نازک. این همه شاید در نهایت چیزی جز آزمایش نبود، تا بفهمم آیا این انسان در سطح آن ادیبی هست که مرا مسحور خود ساخته بود یا نه؛ میخواستم ایدهی مشهور جدایی نویسنده از اثرش را، که هیچوقت نتوانستم باور کنم، زیر سؤال برم.» (ص ۱۲)
جمانه حداد سفرهای زیادی به نقاط مختلف جهان انجام داد تا پای صحبت این نویسندگان بنشیند. به بولونیای ایتالیا میرود و اومبرتو اکو را در اتاق کارش در «مدرسهی عالی علوم انسانی» که به غار علیبابا شباهت دارد دیدار میکند. ژوزه ساراماگو را زلالترین نفرینشدهی زندگیاش میخواند و به اسپانیا میرود تا پای صحبتهای نویسندهی محبوبش بنشیند. ایو بونفوا را در دانشگاه تاریخی کولژ دو فرانس دیدار میکند و با دیدن او به یاد پدربزرگش میافتد؛ پدربزرگی که یک کلمه هم شعر ننوشت اما بیشک میتوانست شاعری بزرگ باشد. هنگامی که پل استر با خط زیبایش نوشت که با مصاحبه موافق است، مانند کودکی که هدیهای نامنتظره دریافت کرده است شاد شد و این شادی او را تا نیویورک برد. معجزهای روی میدهد و پیتر هانتکه سومین درخواست جمانه را برای مصاحبه قبول میکند و ناهار را با او در پاریس صرف میکند. داستان دیدارش با آنتونیو تابوکی را لحظهای مقدر میداند که باورکردنی نیست. انگار فصلی از کتابی است که هنوز ننوشته. شاید هم روزی آن را نوشت. با طاهر بن جلون مراکشی در پاریس به گفتوگو مینشیند. گفتوگویی شفاف در سایه، بارور در انبوهی و گشوده مثل پنجرهای که آسمان را از سقف دفتر نویسنده به اتاقش میآورد.
«درست است که در پی ایشان همه جای دنیا را، از اسپانیا تا آلمان، از پرتغال تا کلمبیا، گشتم اما مهمتر و گرانبهاتر از آن این بود که فرصت دادند در شوقانگیزترین و پربارترین جهانها سیر کنم، جهان اندیشههای متنوع و احترامبرانگیزشان. همیشه کار فرهنگی برای من به معنای ساختن بیشترین پنجرههای ممکن به روی همگان بود، به روی دور و نزدیک، به روی بومی و بیگانه، به روی عربی و غربی، به روی لبنانی و جهانی. در این راستا، گفتوگو داستان فرهنگها هم هست.» (ص ۱۱)
در این بین نویسندههایی هم بودند که درخواست مصاحبهی جمانه را رد کردند، مانند: مثل میلان کوندرا، گابریل گارسیامارکز، کارلوس فوئنتس و داریو فو. اما او هنوز ناامید نشده است.
«از پل استر یاد گرفتم چگونه ممکن است نویسندگی هویت کسی شود، از اومبرتو اکو شیفتگی به دانش و گستردگی افق دید را آموختم، از هانتکه فضایل کنار کشیدن از زندگی عمومی، از ژوزه ساراماگو قاعدهی مقدس نشستن پشت میز کار، از ایو بونفوا فروتنی و سادگی و مهربانی، از آنتونیو تابوکی ایمان خیرهسرانه به تصادف، از ندیم گورسل گرمای حس انسانی، از مانوئل باثکث مونتالبان عشق اپیکوری به زندگی، از ریتا داو معنای خودسازی قدم به قدم، و از طاهر بن جلون شفافیت و ریاضت.» (ص ۱۴)
* سارقان آتش (گفتگوهایی در باب رمان و شعر)، جمانه حداد، احسان موسوی خلخالی، نیلوفر، ۱۳۹۲، ۱۲۵۰۰ تومان