روزبه رحیمی: «ادبیات نمی تواند در اصلاح واقعیت مشارکت کند، تنها میتواند کارکرد مطالعاتی داشته باشد. مطالعه بر روی آنچه که یکبار و برای همیشه به آدمی داده شده است.» (جووانی ورگا)
«گزیدهی داستانهای ادبیات معاصر ایتالیا» نام مجموعهای است که با ترجمهی م.طاهر نوکنده و از سوی انتشارات آوا نوشت منتشر میشود. تا کنون پنج جلد از این مجموعه با عنوانهای: زن ستیزی (چهزاره پاوهزه)، کشف جویس (کارلو کاسولا)، اتوره سر کار میرود (بپه فنولیو)، خانهی لب دریا (ناتالیا گینزبورگ) و یک محاکمه (جووانی ورگا) به پیشخان کتابفروشیها آمده است. از ویژگیهای این مجموعه یکی ناشناس بودن برخی از این نویسندهها برای خوانندهی ایرانی و دیگری خط خاصی است که این نویسندگان را به هم وصل میکند. طاهر نوکنده به دنبال آثار نویسندگانی میرود که با معیارهای ادبیات جهان سروکار دارند. ادبیاتی که در ایتالیا میخواست از اقلیمگرایی فاشیسم بگریزد. به دنبال رهایی خودش بود و با رهایی خودش رهایی انسان را میخواست. این نویسندگان در دورهی بین دو جنگ اول و دوم جهانی برای بیرون آمدن از اقلیمگرایی فاشیسم تلاش خستگی ناپذیری از خود نشان دادهاند. طاهر نوکنده این داستانها را در سال ۱۳۶۰ ترجمه کرده است و در مصاحبهی خود با روزنامهی شرق (شماره ۱۷۲۷، تاریخ ۹۲/۲/۱۸) دربارهی آنها چنین میگوید: «اینها در واقع مشقهای مناند برای اینکه نویسندگی را بیاموزم. سبکهای متفاوت نویسندگان را بیاموزم. در واقع ببینم تواناییام در فارسینویسی تا چه حد است. یعنی کوشیدهام نوشتن را که حرفهی من است و آن را دوست دارم و از آن لذت میبرم فراموش نکنم. جز نوشتن کار دیگری بلد نیستم. حالافرصتی دست داده است که آنها را منتشر کردهام. اینها ترجمه نیستند بلکه برگردانی از نویسندگان ایتالیایی به زبان فارسیاند. من خودم را مترجم نمیدانم.» این مترجم این روزها در حال ترجمهی اثر عظیم دانته، «کمدی الهی»، است که قرار است به زودی از سوی انتشارات نیلوفر منتشر شود.
کتابی که در این یادداشت قصد معرفی آن را داریم، «یک محاکمه» اثر جووانی ورگا است. این کتاب دو یادداشت دارد. یکی از مترجم و دربارهی نویسنده و دیگری از دی.اچ.لارنس، نویسندهی سرشناس انگلیسی، دربارهی غافل ماندن جامعهی ادبی اروپا از آثار ورگا. یک محاکمه، اشک اشیاء و دلاوری روستایی، داستانهایی هستند که این کتاب را تشکیل میدهند.
جووانی ورگا (۱۸۴۰ـ ۱۹۲۲) نویسندهی بزرگ ایتالیایی و پرچمدار مکتب وریسم یا واقعگرایی محض است. این مکتب که در اواخر سدهی نوزدهم در جنوب ایتالیا پدید آمد، آمیزهای از دو مکتب واقعگرایی (رئالیسم) و طبیعتگرایی (ناتورالیسم) فرانسوی است. هدفهای عمدهی وریسم، بازنمایی عینی زندگی طبقات پایین اجتماع، توصیف صریح جزئیات و گفتگوهای واقعگرایانه و استفاده از زبانی منسجم، مستقیم، بیپیرایه و تزئین نشده است. در واقع وریسم میکوشد واقعیت را چنان که هست، ولو زشت و ناخوشایند و مستهجن با عینیتگرایی تصویر نماید.
ورگا در آثار خود با لحنی تند و بیپروا زندگی طبقات رنجکشیدهی جامعهی ایتالیا را به تصویر میکشید. «سبک او مجهز است به شیوه و ساخت و ساز مکتب ناتورالیسم فرانسه با تأثیر گرفتن از زمینهها و بینش واقعگرایانهی ادبیات روسیه ـ بهویژه تولستوی و داستایفسکی ـ و همچنین با پیش روی خود نهادن درسهای گوستاو فلوبر، بهویژه روش غیر شخصیِ پیشرفتهاش، در داستانگوئی که زمینهی تازهای برای ادبیات ایتالیا فراهم میکند.» (ص ۱۱) ورگا دو مجموعه داستان کوتاه به نامهای سیسیلی ندا (۱۸۷۴)، زندگی در کشتزارها (۱۸۸۹) و رمانهای اوا (۱۸۷۳)، ببر شاهی (۱۸۷۳) و خانواده مالاوولیا (۱۸۸۱) را در کارنامهی خود دارد.
لوییجی کاپوآنا، یکی دیگر نویسندگان و مفسران مکتب وریسم است. او با مجموعه داستان بررسیهای زنان (۱۸۷۷) و رمان مشهورش گیاچینتا (۱۸۷۹) وریسم را به اوج شکوفایی رسانید. از دیگر وریستهای بهنام میتوان ماریو پراتزی و گراتسیا دلدا را نام برد.
داستانِ یک محاکمه اینگونه آغاز میشود: «در آسی زه دعوی مهمی سر زبان ها بود. دربارهی باربری که به خاطر حسادت، رقیب خود را، جوانی سر به راه و پدر خانواده، به قتل رسانده بود. جمعیت درندهخو میخواست درجا قاتل را، پریده رنگ و لتوپار از کشمکش، که ژاندارمها در زندان کتکاش میزدند، به کیفر برساند.» (ص ۳۷)
بیوهی مقتول به نام ماریا مادالنا از دادگاه تقاضای اجرای عدالت میکند. باربر که پیرمردی بلندبالا و لاغر است میپذیرد که رقیب خود، روزاریو تستا، را به قتل رسانده است. معشوقهای که آن دو مرد به خاطر او ضربههای چاقو را حَکَم قرار داده بودند در جایگاه شاهد قرار میگیرد و نحوهی قتل را شرح میدهد...
نوع روایتی که ورگا در داستانهایش برمیگزیند از نگاه بدبینانهی او به هستی سرچشمه گرفته است. او با روایتگری سرد خود به میان واقعیات زمخت و خشن حاکم بر محیطهای اجتماعی میرود و آنها را در سردی و عریانیشان وا میگذارد. خشونت در داستانهای ورگا، خشونت موجود در جامعه و درون انسانها است. در داستان دلاوریِ روستایی میخوانیم: «توریدو اندکی به این طرف و آن طرف تلوتلو خورد؛ و آنگاه مثل سنگ نقشِ بر زمین شد. خون کفکنان از گلویش غلغل میکرد؛ و نتوانست حتا کمکی بطلبد.» (ص ۷۱) در اکثر داستانهای ورگا باید منتظر باشیم تا به صحنهی خونباری برسیم و پیش از رسیدن آن لحظه، نویسنده آنقدر با جزئیات دربارهاش سخن میگوید که خواننده تمام درد موجود در آن را حس میکند. جووانی ورگا در سال ۱۹۲۲ میلادی در سن هشتاد و دو سالگی چشم از جهان فرو بست. دی.اچ.لارنس او را اولین نویسندهی مدرن ایتالیا نامیده است.
* یک محاکمه، جووانی ورگا، م.طاهرنوکنده، آوا نوشت، ۱۳۹۱، ۵۰۰۰ تومان.