کد مطلب: ۳۴۹۷
تاریخ انتشار: چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۲

به پارک تفریحی سیاره‌ی زمین خوش آمدید

روزبه رحیمی:

گفت: بیایید بر لبه‌ی پرتگاه،
گفتند: می‌ترسیم،
دوباره گفت: بیایید به لبه،
آن‌ها آمدند،
آن‌ها را هل داد و به پرواز درآمدند. (گیوم آپولینر)
اگر آماده‌اید خود را از زندان یکنواختی نجات دهید، به خواندن ادامه دهید، شاید لازم باشد به یکی دو مسیر تازه قدم بگذارید و حیطه‌ی امن قلمروهای آشنا را پشت سر گذارید. در این فرآیند به سر حد دانسته‌های‌تان می‌رسید و همان‌جا است که رمز و راز نا مطمئن بودن، انتظارتان را می‌کشد. با ذهنی گشوده این کتاب را بخوانید و انتظار هر موضوع غیر منتظره‌ای را داشته باشید، درست مانند اینکه نخستین روزتان در پارک تفریحی سیاره‌ی زمین باشد. شما به راستی وارد بازی زندگی‌تان شده‌اید و لذت بردن از رمز و راز و آزادی همراهش را به خود مدیونید. (ص ۱۳)
در سراسر این کتاب به شیوه‌های گوناگون یادآور می‌شویم که نمی‌توانیم چیز جدیدی در قلمروی دانسته‌هایمان به وجود آوریم. اگر گذشته‌ی خود را به مثابه‌ی تنها مرجع برای آینده‌مان در نظر بگیریم، باز همان چیزهایی را به وجود می‌آوریم که تا کنون آورده‌ایم؛ شاید شکل دیگری داشته باشد، اما در اصل همان است. (ص۱۴)
اگر دوست داریم تجربه‌ای جدید بیافرینیم، باید علت جدیدی مطرح کنیم و علت‌های جدید هرگز در تجربه‌های پیشین یافت نمی‌شوند. واقعیت بنیادی این است که هیچ زمینه‌ای در زندگی ما وجود ندارد که در آن مجبور نباشیم در مقطعی در مسیر نامطمئن بودن قدم برداریم. اگر این کتاب را سر فرصت بخوانید و اطلاعات داده شده را به تدریج بیاموزید، معنای ژرف‌ترش را دریابید و درباره‌ی شیوه‌ی ارتباط آن با خود بیندیشید، بهتر می‌توانید از آن بهره ببرید. در هر فصل بخشی به نام «نکاتی برای اندیشیدن و شخصی‌ کردن» وجود دارد که در آن مفاهیم فصل به صورت خلاصه آورده شده است و با نشان دادن نکات برجسته، به شما کمک می‌کند ارتباط آن‌ها را با زندگی‌تان ببینید و موارد به کار گیری آن افکار را در زندگی واقعی‌تان بیابید.
فصل اول ـ «رسیدن به لبه‌ی نامطمئن بودن»: آن‌هایی که بر دانستن چراها و چگونگی‌های همه‌ چیز اصرار می‌ورزند، معمولاً افرادی شاد، سالم و آرام نیستند. نیاز آن‌ها به دانستن، از ترس و ناامنی‌شان سرچشمه می‌گیرد نه از منبع الهام‌شان. بخش زمینی ما به این توهم پر و بال می‌دهد که اطلاع از رویدادهای آتی، موجب امنیت است. دلبستگی به این توهم ما را در قلمرو دانسته‌ها نگه می‌دارد و در برابر صدای به ظاهر معقول و منطقی آن به زانو درمی‌آورد. لحظه‌ای که تسلیم شویم و از روی ترس به شرایط کنونی اکتفا کنیم، حتا اگر بسیار آسوده و راحت باشیم، بخشی ناملموس اما بسیار مهم از ما شروع به ضعیف شدن و از بین رفتن می‌کند. کلید تداوم یادگیری و تکامل شخصی ما در ناشناخته‌هاست و کنجکاوی و پرس‌وجو در آن را می‌گشاید.
فصل دوم ـ «ساختار ترس»: در این فصل با سرچشمه‌های ترس آشنا می‌شویم. هنگامی که آگاه و حاضرید با ترس روبه‌رو شوید، ترس می‌تواند به شما درس بدهد. این بدان معنا نیست که ترس شما را در اختیار بگیرد؛ بلکه به این معناست که اگر آمادگی یادگیری داشته باشید، ترس شما اطلاعات لازم را به شما می‌دهد تا لحظات نامطمئن بودن را به فرصت‌هایی برای رشد و التیام تبدیل کنید. با شناخت این‌که ترس‌ شما از درون شما برمی‌خیزد و نه جهان، می‌توانید به درک خوبی از زندگی‌تان برسید.
فصل سوم ـ «خواه ناخواه این نیز بگذرد»: دعا و مشاهده، روش‌های قوی‌ای برای ایجاد احساس پیوند با زندگی است. با خودکاوی پی ببرید ایمان برای‌تان چه معنایی دارد و چگونه می‌توانید آن را هر روز به عمل درآورید.
فصل چهارم ـ «خود شناخت موقع و موضوع رها کردن»: هنگامی که جابه‌جایی در زندگی‌تان رخ می‌‌دهد، شاید دیدن مناسب آن تغییر، دشوار باشد. در بسیاری از مقاطع زندگی، با نیاز به استقبال از این شناخت روبه‌رو می‌شوید که هم بدانید چه را رها می‌کنید و هم بدانید چه هنگام رها کنید.
فصل پنجم ـ «دستیابی به ژرفای توان ناب خود»: هر چه بیش‌تر به زیستن در رمز و راز زندگی و دوست‌ داشتن آن، نزدیک شویم، بیش‌تر به توان و امکانات نامحدودی که با آگاهی‌ ما از وحدت‌مان با زندگی، همراه است، نزدیک خواهیم شد. آنچه در مسیر نامطمئن بودن کشف خواهیم کرد، این است که ایجاد زندگی‌ای که ارزش زیستن داشته باشد، هیچ حد و مرزی ندارد، مگر آن‌ها که خود بر پا می‌کنیم.
فصل ششم ـ «شکست گزینه نیست»: نویسنده در این فصل سوالی پیش روی ما می‌گذارد و از ما دعوت می‌کند پیش از ادامه‌ی خواندن، لحظه‌ای بر آن درنگ کنیم. اگر بدانید ممکن نیست شکست بخورید، دست به چه کارهایی می‌زنید؟ به طور مشخص، اگر بدانید هر کاری را شروع کنید به موفقیت می‌انجامد، آیا حاضرید در مسیر نامطمئن بودن گام بردارید تا امکان‌های جدیدی بیابید؟
فصل هفتم ـ «مصرف آگاهانه‌ی انرژی عادتی»: عادت، به خودی خود نه خوب است نه بد. فقط انرژی‌ای است که آگاهانه یا ناآگاهانه آن‌قدر مصرف کرده‌اید که دیگر به هدایت عمدی‌تان نیاز ندارد. آنچه کیفیت عادت را تعیین می‌کند این است که آیا انگیزه‌اش شور و شوق است یا درماندگی.
فصل هشتم ـ «معتمد هستید یا فقط علاقه‌مند؟»: جدا از این‌که در کدام زمینه‌ی زندگی‌مان به گام برداشتن در مسیر نامطمئن بودن فراخوانده  شویم، می‌توانیم مطمئن باشیم تعهد، پشتکار، استعداد و شور و شوق نشانه‌هایی در طول مسیر هستند که راهنمایی‌مان خواهند کرد. خواسته‌های ما در هر زمینه‌ای باشند، بدون تعهد عمیق و پایداری در پیشروی درون ناشناخته‌ها، تمایل خواهیم داشت پیش از رسیدن به هدف متوقف شویم و به کمتر از آنچه در دل می‌خواهیم رضایت دهیم.
فصل نهم ـ «صبوری، بسیار بیش‌تر از یک فضیلت است»: در این فصل به بررسی نقش صبوری در مهارت پیدا کردن  در هنر نامطمئن بودن می‌پردازیم و می‌بینیم چگونه می‌توانیم با گام‌های کوچکی که برمی‌داریم، عاشقانه در رمز و راز حیات، زندگی کنیم. به یاد داشته باشید صبوری دری به سوی آرامش در حال حاضر است و این لحظه در را به روی رمز و راز آن‌چه هنوز شکل نگرفته است، می‌گشاید.
فصل دهم ـ «تنظیم بلندای دیدگاه»: برای مهارت یافتن در هنر نامطمئن بودن، احتمالاً هیچ موضوعی مهم‌تر از دیدگاه شما برای گام گذاشتن صاداقانه در رمز و راز ناشناخته وجود ندارد. دیدگاه، عامل تعیین‌کننده‌ای در رابطه با آن‌چه هنوز شکل نگرفته است.
فصل یازدهم ـ «فراوانی، هدیه‌ی داده شده»: هدف این کتاب، تمرکز بر مواردی است که برای آمدن به لبه‌ی نامطمئن بودن و با اعتماد و اطمینان گام گذاشتن به رمز و راز  آنچه هنوز شکل نگرفته است، ضروری است. فراوانی، تامین بیش از حد نیاز هرچه بتوانید فکرش را بکنید است، در حالی که رفاه، نمایش آن تامین در جهان مادی است.
فصل دوازدهم ـ «انتخاب‌های آگاهانه»: سرنوشت بر اساس انتخاب شکل می‌گیرد نه تصادف. هر چه درباره‌ی انتخاب‌های‌تان آگاه‌تر باشید، احتمال رسیدن‌تان به جایی که می‌خواهید در پایان اقامت در این جهان به آن برسید بیشتر است. انتخاب‌های امروز شما مشخص می‌کند در آینده و در ادامه‌ی اقامت‌تان در مسیر نامطمئن بودن چه کسی خواهید شد.
فصل سیزدهم ـ «متوجه قصد خود باشد»: اگر قصدی نداشته باشیم، نامطمئن بودن می‌تواند بهانه‌ای برای تلف کردن وقت و مکانی فقط برای پرسه زدن باشد، پرسه زدن در مسیر سفری که در نهایت ما را به جایی نمی‌رساند. زیستن در رمز و راز زندگی به این معنا نیست که می‌توانیم چنان از جهان نسبی دور ‌شویم که هر گونه جهتی را که سرانجام ما را به مقصد می‌رساند گم کنیم.
هنگامی که آخرین نفس خود را در این جهان می‌کشید، آرزو دارم بدانید این مکان به علت بودن شما بهتر شده است. از همه پیش‌تر، آرزو دارم پیوسته به لبه‌ی نامطمئن بودن‌های‌تان بیابید و بدانید زاده شده‌اید تا اوج بگیرید. (ص ۲۴۷)

هنر نامطمئن بودن، دنیس مریت جونز، فرناز فرود، کتابسرای تندیس، ۱۳۹۱، ۹۰۰۰تومان.

0/700
send to friend
نظرات 1
  • 0
    0
    پاسخ به این نظر
    بدون نام چهارشنبه 23 مرداد 1392
    به یاد کتاب آخرین راز شاد زیستن افتادم.
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST