هادی مشهدی: کتاب پیمانهای الهی با اهل ایمان، نوشتهی محمد محمدیان، به همت دفتر نشر فرهنگ اسلامی، در ده جلد چاپ و منتشر شده است. این کتاب با هدف تفسیر موضوعی قرآن، بر اساس عبارت «یا ایها الذین آمنوا» تدوین شده است. همانطور که از معنای صریح این عبارت برمیآید، آیات مشتمل بر آن، راهکارها و دستورالعملهای صریحی در اختیار مخاطبان قرآن قرار میدهد. آنچنان که در ادامه میآید، این یکی از مهمترین نظرگاههای مولف در گزینش این آیات و همچنین گزینش این گونهی تفسیری بوده است.
کتاب پیمانهای الهی با اهل ایمان، سهشنبه بیست و پنجم شهریورماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب، با حضور مولف، محمدعلی مهدوی راد و حسن بلخاری نقد و بررسی شد.
مراتب و درجات ایمان در قرآن
محمدیان، چگونگی شکلگیری موضوع و زیرساختهای تدوین این کتاب را تشریح کرد. وی گفت: در سال 84 مسئولیت نهاد رهبری در دانشگاه علوم پزشکی تهران را عهدهدار شدم؛ جمعی از اساتید آن دانشگاه علاقهمند به تشکیل جلسهای دربارهی علوم قرآنی بودند؛ لذا از من خواستند که شرایط آغاز آن را مهیا کنم؛ من تحقق این امر را مشروط به این دانستم که ایشان خود در مباحث مشارکت داشته باشند؛ بنا بر این شد، تعدادی از آیات گزینش شود، سوالاتی حول آنها طرح شود و هریک از اساتید به فراخور علاقه و سلیقهی خود طی جلسات بعدی به سوالات پاسخ دهد؛ در آن جلسات، ۸۹ آیهای مدنظر قرار گرفت که با عبارت یا «ایها الذین آمنوا» آغاز میشوند. از آن پس در جلسات یادشده، در باب هر آیه سوالاتی مطرح، و اساتید حول آنها مباحثی تشریح میکردند، که باعث بهرهجویی من نیز میشد. این جلسات نزدیک به سه سال، با روندی بسیار مطلوب ادامه داشت. زیرساختهای کلی این کتاب، در همان جلسات بنا شد؛ و عمدهی کار نیز در همانجا صورت گرفت.
وی، چرایی انتخاب آیات یادشده را متذکر شد و افزود: در جامعهی ما و غالب جوامع اسلامی، افراد بیشتر به دنبال دستورالعمل و نسخه هستند؛ مسائل کلی و کلان، مشکلات زندگی ایشان را مرتفع نمیکند؛ لذا ابعاد مختلف و جزئیات مسائل میباید بر آنها روشن شود. یکی از دلایل اشاعهی عرفانهای جدید، از هر نوع، نیز چنین نیازی است. آیات یادشده چنین ویژگیای دارند؛ بسیار دقیق و روشن آنچه را که خداوند از بندگان خود میخواهد، باز مینمایند؛ اگر به دنبال دستورالعملی عرفانی برای طی مراحل ایمان باشیم، این آیات کمک ویژهای میکنند. علاوه بر این، عبارت «یا ایها الذین آمنوا» بسیار لطیف است؛ آنگاه که خداوند بندگان خود را با چنین شکل و صورتی خطاب قرار میدهد و دعوت میکند، دشواریهای تکالیف تقلیل مییابد و از بین میرود.
محمدیان ادامه داد: علاوه بر این، میتوان مدعی شد، بخش اصلی معارف مورد نیاز و توجه در زندگی روزمرهی ما، در این آیات مستتر است. جامعیت این آیات بهگونهای است که تمامی ابعاد زندگی ما اعم از فردی، اجتماعی، جهانی و چون آنها را شامل میشود. نکتهی مهمتر اینکه قرآن خود دعوت به تدبر و دقت در خواندن آیات کرده است. تدبر به معنی تلاش و تقلا برای دریافت عمق مطلب است. به دنبال این روند میباید ابعاد غیرآشکار مباحث بر ما عیان شود. قرآن، امروز تنها کتاب آسمانی است که در معرض تحریف واقع نشده است. همهی افرادی که با قرآن در ارتباط هستند، به تدبر در آن مایلاند، اما کاربست آن نیازمند یک کلید است.
وی، «سوال» را به مثابه کلیدی برای تدبرورزی دانست و افزود: حضرت علی (ع) میفرماید، خداوند با اعطای زبانی پرسشگر مرا مورد عنایتی ویژه قرار داده است. شاید طرح سوال، یکی از شیوههای تدبر در قرآن باشد و موجبات دریافت ابعاد مختلف آیات را فراهم آورد. همانطور که ذکر شد، این کتاب بر همین مبنا نگارش یافته است؛ در مقدمهی آن از مخاطب خواسته شده است، بلادرنگ از پی خواندن سوالات، پاسخ آنها را سراغ نگیرد، بلکه قدری تامل کند، مگر خود پاسخی دربارهی آنها بیابد. بضاعت من بسیار ناچیز است و حتما مومنان و علاقهمندان موارد و نکات متعددی در این آیات خواهند یافت، چراکه قرآن ذخیرهای است بیپایان و هر شخصی به آن ورود یابد، میتواند بهرههایی تازه بجوید. مولف بر این ادعا نیست که پاسخهای طرحشده، قطعی و تمامکننده هستند.
محمدیان تاکید کرد: از همین روی، رویکرد فنی در پاسخ به این پرسشها لحاظ نشده است. علاوه بر آن چگونگی رویارویی دانشجویان و جوانان با این اثر نیز ملاک عمل بوده و در شکل صورتبندی مطالب موثر. امیدوارم آنچه بر قلم جاری شده است در جهت رضایت خداوند باشد، و مسبب انحراف و تخریب ذهن مخاطبی نشود؛ بلکه راهگشای انس با قرآن باشد. محور این مباحث بر مسالهی ایمان استوار است؛ قطعا از منظر قرآن، ایمان به یک کلاس یا مرحله تقلیل نیافته است؛ مراتب و درجاتی دارد؛ آیات یادشده بهدنبال این هستند، مومنان را پیوسته در مراتب و منازل ایمان بالاتر ببرند.
نگاه ایمانی، زیست قرآنی
مهدوی راد، پیش از تبیین جایگاه کتاب پیمانهای الهی با اهل ایمان، در ادبیات تفسیری چهارده قرن پیشین، ذکر نکتهای را در قرآنیتر شدن و از آن پس تمدنیتر شدن بحث خود ضروری دانست. وی تصریح کرد: این اثر از جهتی هدف نهایی نزول قرآن را بازنمایی کرده است. بهنظر میرسد امروز، قدری از قرآن فاصله گرفتهایم؛ بهزعم من دو گونه ظلم به قرآن روا داشتهایم؛ مصدر یکی خواص و دیگری عمومالناس است؛ البته این تعبیری مقبول نیست، چراکه آن دسته را که خواص مینامیم در سنجش با جمعی دیگر، در عمومیت واقع میشوند. به هر روی، ظلم خواص از آنروست که همواره عوام را از نزدیک شدن به قرآن منع کردهاند؛ آن را خاص عدهای خاص دانستهاند؛ به زعم ایشان انس با قران مستلزم انبوه معلومات و داشتهها است؛ این باعث دوریگزینی غالب افراد شده است.
وی ادامه داد: از آنپس عموم نیز انس خود با قرآن را منفصل کردهاند. روایت است، تنها نگاه به قرآن باعث نورانیت میشود؛ نمیباید از این نکته ابایی داشت، چراکه قران کتاب خداوند است و او هم سببساز است و هم سببسوز؛ خداوند در نگاه به قرآن نوعی سببیت و نورانیت نهاده است؛ این تعبیری از شهید بهشتی است. به زعم من اگر مومن در پی زیست قرآنی باشد، تنها میباید با نگاهی ایمانی در قرآن نظر کند و با زبان ایمانی بخواندش؛ در کاربرد این معنا حتا بیش از شش کلاس سواد نیاز نیست. چراکه قرآن هدایتگر تمامی مردم است، پس بیانی در خور فهم تمامی ایشان دارد؛ اگر چنین نباشد، نقض غرض، صورت میگیرد، و خداوند نقض غرض نمیکند. بدیهی است که نگاه فیلسوفانه، محققانه، متکلمانه و فقیهانه، مستلزم تسلط به انبوهی معلومات است.
مهدوی راد، ضمن تاکید بر رویکرد مولف این کتاب، مبنی بر عمومی کردن علم و دانش، پیشینهی مختصری از تفسیر قرآن تشریح کرد. وی اظهار داشت: تفسیر قرآن از زمان پیامبر آغاز شد؛ چراکه قرآن ادبیاتی تازه به جهان عرب وارد کرد. قرآن با کاربست واژگان شناختهشده در زبان عرب، دگرسانیهای مهمی درانداخته است؛ جامعهی عرب در آن مقطع مصداق را در نمییافت؛ برای مثال، ایشان میدانستند فجر و لیال به چه معناست، اما در عبارت «والفجر و لیال عشر»، نمیدانستند، ده شب یادشده چگونه شبهایی است. بهدنبال سوالات افراد از پیامبر تفسیر صورت گرفت؛ از آن پس در دورهی تابعین مباحثی در این حوزه مکتوب شد؛ به دنبال آن، رویکردهای مختلفی در تفسیر قرآن پدید آمد؛ یکی از آن گونهها تفسیر موضوعی نام گرفت.
وی ادامه داد: تفسیر موضوعی سه گونه دارد؛ پژوهش در آنها نیز انواع مختلفی دارد. رویکرد مولف این اثر را میتوان در این حوزه قرار داد؛ او موضوعی را از قرآن میگیرد و باز به آن بازمیگرداند. پیشینهی این رویکرد بسیار کهن است. این روش به همت زیدبنعلی آغاز شده است. در مقطعی، تبلیغات علیه شیعه بر این معنا تاکید میکرد، که شیعیان در قلت هستند، پس حقانیت ندارند. زید بر اساس آیات مربوط به کثرت و قلت، اثبات کرده است که معیار سنجش حق ایندست عوامل نیست، بلکه حق خود معیاری دارد. این رویکرد، مصداق تفسیر موضوعی است. روند یادشده، تا قرن چهاردهم ادامه یافته و در اوج خود قرار میگیرد.
مهدوی راد، افزود: در حوزهی تفسیر موضوعی، گونهای تازه صورت گرفته است؛ البته بسیاری از نویسندگان عرب و غیر شیعه، مثل جابر طاها الوانی، بر پیشینهدار بودن آن در عصر حضرت علی (ع) تاکید کردهاند. این مدعا بر مبنای تعبیری از سوی ایشان مطرح شده است؛ حضرت علی میفرماید، تمامی قرآن به مثابه یک سوره، سوره، به منزلهی یک آیه، آیه به منزلهی یک جمله و جمله به مثابه یک کلمه است. این رویکرد را تفسیر موضوعی سورهای مینامند؛ به این معنا که آیات سورهای در ظاهر متفاوت است، اما در پس آن، موضوعی آنها را در هم میتند.
وی، گونهی دیگری در حوزهی تفسیر موضوعی برشمرد و اظهار داشت: شهید سید محمدباقر صدر، این گونه را صورتبندی و تعریف کرده است. به زعم او، زنده و زاینده بودن تفسیر در گرو این است که مفسر برآیند اندیشهی بشری را در پاسخ به پرسشها و گشودن گرههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و چون آنها، به قرآن عرضه کند و پاسخ آنها را بیابد. او خود در حوزهی فلسفهی تاریخ این رویکرد را به کار بسته است. لازمهی کاربست چنین رویکردی آشنایی مفسر با اندیشههای بشری است.
مهدوی راد، کار مولف را در گونهی اول از گونههای یادشده قرار داد و تاکید کرد: از نظرگاه فنی، میتوان مباحث زیادی دربارهی این کتاب طرح کرد، اما از آنجا که نیازمند حرکتی در جهت عمومیسازی فکر و اندیشه و نه البته سادهسازی آن هستیم، این اثری در خور توجه و مفید فایده است.
ذهنی مبرا از خطوط!
بلخاری، از منظری روششناختی، در باب ماهیت تفسیر و تاویل، مباحث خود را آغاز کرد. وی گفت: مولف این اثر، با در نظر داشتن فرازی مشترک، (یا ایها الذین آمنوا)، تقسیم تازهای از سور قرآن در انداخته است؛ او بر بنیاد این فراز مشترک، و سپهر معرفتی برساخته از ۸۹ آیه، دستورالعملهای خداوند را به مومنان بازگفته است. همچنان که گفته شد، این کار بنایی دانشجویی دارد؛ به این معنا که سعی در نزدیک کردن فهم، به فهم روزگار شده است. مولف خود مدعی ورود به فضاهای تازه در حوزهی تفسیر و تاویل قرآن نیست. اما رویکردی تازه در انجام این کار لحاظ شده است؛ اینکه میتوان قرآن را بر خلاف روال رایج، در هندسهای دیگر نیز مدنظر قرار داد. وجه مشترک مباحث من نیز انتخاب همین فراز است. اما میباید در نظر داشت، تفصیل بحث، ساده کردن قرآن نیست، کشف بطون قرآن است؛ این بدان معنا نیست که قرآن بطونی دارد و در نتیجه آنها غیر قابل درک هستند؛ وجهی از تفسیر قرآن درک عمق آن است، لکن کاربست زبان سخت مدنظر نیست.
وی، در تبیین این معنا، تصریح کرد: آنکه سخن میگوید، باید ساده بگوید، اما آنکه اندیشه میورزد تا سخن بگوید، باید عمیق بیاندیشد؛ مولف این اثر، میباید سخن بگوید، اما این سخن آنگاه از زبان قرآن قابل درک است، که او مشرف بر برخی معانی باشد؛ مراد شان مولف است؛ عظمت کار ایشان در ساده کردن زبان ستودنی است، اما به قطع کسی میتواند انتقال دهندهی حضرت معنا باشد، که خود در آن به اشراف رسیده باشد؛ چراکه «ان للقرآن بطن»؛ یعنی آنکه قائل شد، باید معنا در یابد، و یکی از راههای کشف معنا، رسیدن به تفسیرها و ادراکهای نوین است.
بلخاری، با استناد به روش مولف، تاکید کرد: اشاره به بطون قرآن، بدان معناست که در ظاهر نمانید، آنگاه که با عامه سخن میگویید، ساده بگویید؛ لکن سادگی در شان مولف نیست، در شان متکلم و قائل نیست، در شان روحانی و استاد دانشگاه نیست؛ سادگی در فهم است، نه در ادراک؛ نگرانی در جابهجایی این دو مفهوم همواره وجود دارد، از همین روی، میباید بر این مهم تاکید کرد که بطونی دیگر هم قابل ادراک است. تاکید خداوند بر امی بودن پیامبر، به این معنا نیست که او نمیتواند بخواند و بنویسد، بلکه بدان معناست که ذهن او میباید باکره بماند، یعنی نباید پیش از قرآن کتاب دیگری خوانده باشد؛ چراکه هر خوانشی خطی در ذهن تصویر میکند و ذهن پیامبر باید مبرا از این خطها باشد.
وی، بر احتمال ورود به تاویلهای ناصحیح و بیربط، از پی نگاه به قرآن از زوایایی دیگر، تاکید کرد و ادامه داد: قرآن متنی مقدس است با ویژگیهای ایندست متون؛ از جملهی این ویژگیها میتوان وحیانی بودن و فرابشری بودن در معنا و ساختار را برشمرد. بر مبنای نص صریح قرآن، معنا دچار نقصان میشد، اگر قرآن جز به عربی نزول مییافت. غالب دانشمندان امروز، زبان را عرض میدانند، اما تاکید قرآن بر عربی، زبان را در حیطهی ذات قرار میدهد؛ به این معنا که هیچ زبانی در جهان، یارای تحمل و پذیرش این معنا نیست؛ قرآن در معنا و هم ساختار بدیع و وحیانی است. بر این اساس میباید منطق خاص آن را ادراک کرد.
بلخاری تاکید کرد: از آنجا که قرآن در ساختار نیز آسمانی است، نمیتوان با اتکا به روشهای متداول بشری آن را دریافت. البته در باب وجوه ظاهری میباید به ادراک آن کوشید، همچنانکه فقها این امر را صورت میدهند؛ اصلا حکم عملی میباید بر ظاهر امور تاکید کند، جز آن مخاطب میتواند بهانه کند، سخن مغلق بود، نفهمیدم، انجام ندادم؛ سخنی که در آن عمل نهفته است، میباید بیّن و روشن باشد، ورنه حجت بر مخاطب تمام نیست؛ و این حکم عقل است. اما تنها یک دوازدهم قرآن فقهی است؛ در رویارویی با الباقی آن فهم دقیق نیاز است. با استناد به روشهایی برگرفته از قرآن، کنار هم قرار دادن فرازهای مشترک، میتواند سپهری تازه در فهم آن دراندازد. از ورای این رویکرد، انسانهایی که جان به تقوا و روح و عقل به خرد آراستهاند، میتوانند بطن قرآن را استخراج کنند.
وی، تقوای بدون خرد، و خرد بدون تقوا را عامل بدبختی دانست و تصریح کرد: کاربست توامان این دو مفهوم، میتواند به استخراج بطون قرآن کمک کند. عقل در طول تاریخ نه متوقف میشود و نه به عقب باز میگردد؛ عقل انسان همواره فربهتر میشود؛ به مدد آن، باید عمق نگاه ما به قرآن عمیقتر شود، ورنه عقل و درک ما از قرآن به اندازهی فهم زمان و زمانه بالاتر نمیرود. حقیقت مهجوران، نخواندن قرآن نیست، قرآن به زبان عصر ادراک نمیکنند؛ اینگونه قرآن از زمان عقب می ماند.