روزبه رحیمی: «التفات در شعر معاصر فارسی» پانزدهمین جلد از مجموعهی «نشانهشناسی و زبانشناسی» است که زیر نظر دکتر فرزان سجودی، منتشر میشود. این کتاب از سه فصل اصلی و چندین بخش تشکیل شده است. «در این پژوهش، التفات معادل apostrophe در نظر گرفته شده است یعنی همان احضار و یا مورد خطاب قرار دادن هستیهای غایب و موجودیتهای غیرانسانی گوناگون مانند روح، دل، دریا و غیره. هدف از این کار آن است تا با نگاه نشانهشناسی معاصر، میان التفات با آنچه که در بلاغت سنتی به طور کلی، حاضرپنداری تلقی میشد، تفاوت قائل شویم.» (ص ۳)
فصل اول که به پیشینهی مطالعات التفات اختصاص دارد به دو بخش تقسیم میشود: بخش نخست مطالعات فارسیزبانان را با رعایت ترتیب زمانی در سه قسمت «التفات در مطالعات سنتی»، «بررسی زبانشناختی التفات» و «رویکرد پساساختارگرایی در نشانهشناسی شعر»، مورد بررسی قرار میدهد. منظور از مطالعات سنتی مطالعاتی هستند که از گذشته تاکنون در چارچوب بلاغت سنتی انجام گرفته و عمدتاً نگاه فرمالیستی به کارکرد زبان ادبی داشتهاند. مطالعاتی که در این بخش مورد بررسی قرار میگیرند از محمدبن عمر الرادویانی، از بلاغیون قرن ششم قمری، که نخستین فردی است که نوشتهای کوتاه از او دربارهی صنعت التفات برجای مانده تا مطالعاتی که در چند سال اخیر انجام شده است را شامل میشود.
بخش دوم، مطالعات غربیان را در پنج بخش مورد بررسی قرار میدهد: «التفات در بلاغت سنتی»، «التفات در رویکرد شناختی»، «التفات در نظریهی روایت»، «التفات و کاربردشناسی زبان» و «التفات در رویکرد پساساختارگرایی». «در مقایسه با مطالعات انجام گرفته میان فارسی زبانان، به نظر میرسد به دلیل رواج نقد در ادبیات، مطالعات ادبی در غرب از گستردگی بیشتری در این حوزه برخوردار باشد و اینان از نظرگاههای رنگارنگتری التفات را بررسی کرده باشند.» (ص ۲۱)
فصل دوم، «مبانی پژوهش»، چارچوب نظری این پژوهش را برای بررسی و تحلیل نشانهشناختی التفات در فصل بعد تشکیل میدهد. این فصل از بخشهای، «التفات استعاری، مجازی و ارجاعی»، «پیشانگاری و بینامتنیت»، «التفات در دیدگاه پساساختگرای جاناتان کالر»، «چهار سطح خوانش التفات در دیدگاه کالر»، «نشانهشناسی پساساختگرای شعر»، «نقدی بر مطالعات انجام شده دربارهی التفات»، «سطح پنجم خوانش التفات» و «زیباییشناسی التفات در شعر» تشکیل شده است.
«التفات رابطهای کوتاه شده و سهجانبه است میان شاعر، شنونده و خطاب شونده. در این رابطه، شاعر روی سخن خود را به خطابشوندهای باز میگرداند که اگر در لحظهی پیش از التفات دارای مشخصهی [- انسان] باشد، به محض وقوع رخداد التفاتی، مشخصهی [+ انسان] به آن ابژه داده میشود و اگر دارای مشخصهی [+ انسان] باشد، نخست از مجرای جسمپنداری، گیاهپنداری یا تجریدگرایی آن سوژه به ابژهای فرهنگی تبدیل میشود و سپس با وقوع رخداد التفاتی به آن ابژه مشخصهی [+ انسان] داده میشود.» (ص ۱۰۷) التفات صنعتی است که بهطور کلی، نتیجهی چرخش در مدار ارتباطی میان شاعر و مخاطب وی است. پس مقصود از طرح مبحث استعاره، مجاز و ارجاع آن است تا پی ببریم واژههای برگزیده در جایگاه التفاتی به کدامیک از این طبقات تعلق دارند و به بیانی دقیقتر، ماهیت التفات استعاری، مجازی یا ارجاعی است. از همین رو، توجه کنید که هر التفاتی میتواند استعاری، مجازی یا ارجاعی باشد ولی عکس آن امکان ندارد. در این پژوهش، مقصود از التفات ارجاعی، ارجاعی بودن درون جهان ممکن شعر است. «از نظر جاناتان کالر بینامتنیت حاصل از پیشانگاری منطقی، شیوهی ساخت پیش ـ متن را بررسی میکند و هدف آن ارائهی شرحی از چگونگی ایجاد پیشانگاری و پیش ـ متن در این متون است. اما مطالعهی پیشانگاریهای بلاغی آن نوع از شعرشناسی است که بهدنبال دستیابی به قراردادهایی است که مبنای کنش یا فضای گفتمانی قرار میگیرد، نه دستیابی به فضای بینامتنی که باعث فهمپذیری متن میشوند.» (ص ۷۳) او التفات را صنعتی میداند که در مدار ارتباط تغییر بهوجود میآورد. در ادامه چهار سطح خوانش برای درک کارکرد التفات معرفی شده است. سطح اول بر پایهی توصیفات هارولد بلوم از اشعار شلی شکل گرفته است. سطح دوم بر اساس این دیدگاه کالر است که التفات را بازتابدهندهی تلفیقی از صدا و رخداد میداند و معتقد است که حالت خطابی التفات نگرشی به رخداد تلقی میشود، چرا که پیشانگاری جانداری عمیقاً در آن درونی شده است. کالر معتقد است که در سطح سوم خطابی بودن التفات ترفندی است که صدای شاعرانه برای ایجاد رابطه با یک ابژه جهت ساخت تصویری از خود بهکار میگیرد. سطح چهارم هم بیانگر این دیدگاه کالر است که خوانش التفات بهعنوان نشانهای از داستانی که از ماهیت داستانی خود آگاه است، یعنی تکیه بر منش تمنایی و دستورهای ناممکن آن؛ فرمانهایی که با ناممکن بودن آشکار خود رخدادهایی را در داستان و دربارهی داستان نشان میدهند. بخش «نشانهشناسی پساساختگرای شعر» به مقالهی «درآمدی بر نشانهشناسی شعر» از فرزان سجودی پرداخته است. سجودی با نقد رویکرد ساختگرایانهی لیچ دربارهی انواع هنجارگریزیها در شعر، تلاش میکند تا انگارهای از بازی بیپایان دالها و سیلان معنا در نقش شعری زبان بهدست دهد. سجودی عامل اصلی «شعرآفرینی» را هنجارگریزی معنایی میداند. در بخش بعدی با بهکارگیری رویکرد واسازانهی سجودی، نگاهی میشود به التفات و چگونگی عملکرد این صنعت در شعر. موضوع بخش نهایی این فصل زیباییشناسی کاربرد التفات در شعر است. «التفات در شعر به نیرویی زیباییشناختی تبدیل میشود که افزون بر ایجاد گسست میان ابژه یا مفهوم مورد خطاب با سایر پدیدههای متناظر، با فرایند تولید فضایی دراماتیک و گفتمانی میتواند رخدادی تخیلی و گفتمانی تولید کند.» (ص ۱۰۳)
فصل سوم با عنوان «بررسی نشانهشناختی التفات در شعر فارسی» به بررسی اشعاری از احمد شاملو، هوشنگ ابتهاج، مهدی اخوان ثالث، قیصر امینپور، فریدون مشیری و شفیعیکدکنی میپردازد. نویسندگان از این فصل چنین نتیجهگیری میکنند: «شاعران پس از توصیف روایی فضای گفتمانی احساسی، روی خود را به ابژه یا مفهومی انتزاعی میگرداندند و آن را فرا میخواندند یا از ابتدای شعر، روی شاعر بهسوی ابژه یا مفهوم انتزاعی معطوف بود. به بیان دیگر، صنعت التفات خود را بهمثابهی فرایندی معرفی کرد که شاعر بهوسیلهی آن میتواند هر ابژه، مفهوم انتزاعی یا غایبی از جمله مردگان را حاضر کند.»
برخی دیگر از عنواین مجموعهی «نشانهشناسی و زبانشناسی» عبارتاند از: «نشانهشناسی کاربردی»، «نشانهشناسی عکاسی»، «زبان روزنامه»، «نشانهشناسی: نظریه و عمل»، «معناکاوی: به سوی نشانهشناسی اجتماعی»، «نقصان معنا»، «مارسل پروست و نشانهها»، «درآمدی بر مطالعات ترجمه»، «نظریهی نشانهشناسی»، «نشانهشناسی فرهنگی» و «بازی نشانهها».
*التفات در شعر فارسی (رویکردی نشانه شناختی)، فرزان سجودی و فرید دهقان طرزجانی، علم، ۱۳۹۲، ۱۲۵۰۰ تومان.