آیدین فرنگی: اگر هر بنایی دارای دری باشد که این در به صورت ساده در یکی از دیوارهای بیرونی ساختمان تعبیه شده باشد، در اصطلاح معماری گفته میشود بنا فاقد «فضای ورودی» است؛ زیرا ساختمان فاقد فضایی است که مکان دسترسی به بنا را از مکان حرکت عمومی، یعنی کوی و معبر متمایز کند. «اما بناهای بزرگ مانند مساجد، مدارس، کاروانسراها، خانههای بزرگ و بعضی از خانههای متوسط، که ساختمان آنها بر پایهی طرحهای معمارانه صورت گرفته است، دارای چنین فضایی هستند.» (فضاهای ورودی خانههای تهران قدیم، ص ۱۳) فضای ورودی، رابط میان معبر و دهلیز ورودی محسوب میشود. «این فضا علاوه بر کارکرد ارتباطی، فضایی برای توقف، انتظار و گفتوگو نیز بود. به همین دلیل در دو طرفِ بعضی از آنها سکوهایی تعبیه میشد که مردم روی آنها مینشستند. از این فضاها همچنین برای استقبال یا بدرقهی مهمانان استفاده میشد و لذا دارای حرمت خاص بود.» (همان، ص ۱۳) البته «بسیاری از خانههای متوسط تهران، فاقد فضای ورودی و دسترسی به بنا بودند و درِ خانه در امتداد دیوار خارجی و لبهی معبر قرار داشت. معمولاً در این حالت تنها جرزهای دو سوی در، مقدار اندکی - حدود ده سانتیمتر - جلو آمده و داخل محدودهی معبر قرار میگرفت.» (همان، ص ۲۶)
در معماری درونگرای بناهای ایرانی، که به نظر میرسد خانه به معبر پشت کرده است، تنها بخشی که از نمای بیرونی تزیین میشد، همین فضای ورودی است. (برگرفته از: همان، ص ۳۶) از نظر مالکیت، فضای ورودی، حالت نیمهخصوصی داشت: «یعنی بخشی از خانه بود و ساکنان خانه میتوانستند در فضای آن بدون کسب اجازه از دیگران هرگونه تغییر شکل پدید آورند و در هنگام استفاده از آن و نیز در نحوهی استفاده از آن دخالت کنند؛ چنانکه اگر مثلاً مالک خانهای با نشستن کسی بر روی سکوی خانهاش مخالف بود، به خود حق میداد که از نشستن و توقف او جلوگیری کند؛ اما در عین حال اگر کسی میخواست برای مدت کوتاهی برای رفع خستگی یا در امان ماندن از باران و موارد دیگر در آنجا توقف کند، نیازی به اجازه گرفتن از صاحبخانه نداشت و رفتار او تجاوز به حریم دیگران شمرده نمیشد.» (همان، ص ۱۴)
اکنون که تعریفهای کلی از فضای ورودی ارائه شد، مروری داشته باشیم به فصلهای کتاب «فضاهای ورودی خانههای تهران قدیم». در کتاب مورد اشاره ۲۹۴ قطعه عکس از فضاهای ورودی خانههای قدیم تهران منتشر شده که البته گاه حسب موارد مورد بحث در فصلها، تکراریاند. عنوان فصلهای کتاب به شرح زیر است: موقعیت ورودی نسبت به امتداد معبر، مکان استقرار ورودی نسبت به لبهی معبر، خصوصیات معماری فضای ورودی، عناصر و ترکیب شکلی فضای ورودی، تناسبات فضای ورودی، نحوهی ترکیب فضای ورودی با سطوح و عناصر مجاور، انواع تزئینات ورودی، سردر، در و روزن بالای در، برخی از خصوصیات ساختمانی و رنگ در فضاهای ورودی. در پیوست انتهایی نیز نشانیِ بسیاری از خانههایی که تصویر فضای ورودی آنها در کتاب آمده درج شده است.
کتاب علاوه بر جنبهی آموزشی، با مستندسازی فضای ورودی خانههای تهران قدیم، در عصر دگرگونیهای سریع حاضر، سندی است بر شیوهی معماری و سبک زندگی ایرانی در دهههای نهچندان دور. با خواندن کتاب و تماشای تصویرهایش، فکری از ذهنم گذشت: اگر حسب تنگناهای برآمده از کمبود زمین مسکونی و پراکندگی نامتناسب یا نادرست جمعیتی، گریزی از آپارتمانسازی یا آپارتماننشینی نداریم، چرا به اجرای شیوهای از آپارتمانسازی که امتداد طبیعی معماری ایرانی باشد، توجه نکردهایم؟ مثلاً حفظ حریم خصوصی منزل، از ویژگیهای معماری ایرانی است. در خانهسازی ایرانی با گشودن ورودی اصلی بنا، اندرون خانه دیده نمیشد؛ به بیان دیگر، محلِ در طوری بود که به محض باز کردن آن، حریم خصوصی نقض نمیشد. چرا این ویژگی به آپارتمانهای ایرانی انتقال نیافته است؟ آیا از اینکه موقع باز کردن درِ آپارتمانتان، حریم خصوصی شما در معرض دیدِ مثلاً همساختمانیای قرار میگیرد که درِ خانهتان را حسب ضرورتی زده، احساس ناخوشایندی ندارید؟ ایرانیان تا یکی دو دهه پیش به موارد اینچنینی اهمیت بسیاری قائل بودند. پیشتر درِ خانههای بزرگِ قدیمی به هشتی باز میشد و درِ خانههای کوچکتر به راهرو یا دالانی با فضای بسته. بعدها این اصل حفظ شد و درِ خانههای جنوبی به کفشکنی باز میشد که با دری چوبی از محیط اصلی منزل جدا بود و درِ خانههای شمالی هم که در دیوار بیرونی قرار داشت، اغلب در امتداد دری که حیاط را به منزل متصل میکرد قرار نمیگرفت. چرا در خانهسازی امروز ایرانی این اصل ریشهدار لحاظ نمیشود؟ به علت کم بودن متراژ خانهها؟ آیا مهندسان معمار نمیتوانند با الویت دادن به ارزشی به نام حریم خصوصی، طوری اقدام به طراحی آپارتمانها کنند که با باز شدن در ورودیِ واحدها، محیط منزل در معرض دید بیرونیان قرار نگیرد؟ ایضاً میتوان به محل استقرار آشپزخانه و سرویس بهداشتی و حمام نیز بر حسب الگوهای فرهنگ ایرانی اندیشه کرد. چرا معماران و خانهسازان امروز ما نمیکوشند آپارتمانهایی طراحی کنند که اصول ابتدایی معماری ایرانی در آن لحاظ شده باشد؟
کتاب فضاهای ورودی خانههای تهران قدیم، به خاطر ثبت و مستندسازی تعدادی از سردرها و فضاهای ورودی پایتخت ایران دارای اهمیت است. کاش در سایر شهرهای ایران نیز علاقهمندان اقدام به نشر چنین کتابی بکنند. بیتردید در شهرستانها عکاسانی از بناهای قدیمی، که یادگارانی ارزشمندند، عکاسی کردهاند. نشر مستند آن عکسها به همراه توضیحات علمی و تاریخی، ما را در تأمل در سبک تاریخی زندگیمان یاری خواهد رساند.
در کتاب، برخی اصطلاحهای فنی معماری به کار رفته که هیچ معنایی برایشان قید نشده است. این وضعیت خوانندهی علاقهمند، اما غیرمتخصص را دچار مشکل خواهد کرد؛ اصطلاحهایی مثل نعلِ درگاه، قوس جناغی، کادربندی مقرنس، لنبهکوبی، طرحهای آجرچینی تزئینی خفته، راسته، حصیری، بادبزنی، ازاره، رخبام، شکلهای سنتوری، سنتوری شکسته و کلاهخودی، مواردی هستند که معنا یا شرحی هرچند کوتاه برایشان ذکر نشده است. میشد با نوشتن سطری کوتاه برای هر یک در کنار تصویرها، به درک و معلومات مخاطب علاقهمند افزود و ارزش عمومی کتاب را بالاتر برد. البته در جاهایی برخی اصطلاحها در حد چند کلمه معنی شده است؛ نظیرِ کاشیکاریهای هفترنگ و معلقی، هشتی و دالان. بهتر بود در مورد اصطلاحها رویهای یکسان در پیش گرفته میشد و همهی موارد در حد یک سطر شرح داده میشد. عکس شمارهی ۸۷ هم با عکس شمارهی ۹۰ یکی است که قطعاً باید به جای تصویر شمارهی ۹۰، تصویر فضای ورودی دیگری قرار میگرفت. ایراد دیگر کتاب - البته در یکی دو مورد - نثر ناروشن آن است. برای نمونه به سطرهای زیر دقت کنید: «در واحدهای مسکونی بهویژه در بافتهای پیوسته و درونگرا، فضای ورودی بهگونهای طراحی و ساخته میشد که از داخل وجود نداشت زیرا که مخصوص زندگی افراد خانواده بود و نباید در معرض دید افراد غریبه قرار گیرد.» (همان، ص ۱۴)
به هر روی، کتاب فضاهای ورودی خانههای تهران قدیم، یادگاری است از میراثی زوالیافته که اگر دوستدار آن میراث هستید، میتواند مرجعی باشد برای یادآوری معماری ریشهداری که امروز شاخصههای هویتیاش هم در آستانهی فراموشی کامل قرار گرفته است.
کتاب را حسین سلطانزاده، دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی نوشته و عکسهایش را غلامحسین صیرفی و محمدحسین حسنبیگی گرفتهاند. چاپ دو کتاب را در سال ۱۳۹۳، دفتر پژوهشهای فرهنگی و وزارت راه و شهرسازی، در ۱۸۷ صفحهی قطع خشتی و به قیمت چهارده هزار تومان منتشر کردهاند.