علی خدایی متولد سال ۱۳۳۷ و دانش آموختهی علوم آزمایشگاهی. از آثارش میتوان به «از میان شیشه از میان مه»، «تمام زمستان مرا گرم کن»، «کتاب آذر» اشاره کرد. «تمام زمستان مرا گرم کن» در سال ۱۳۸۰ برنده جایزهی هوشنگ گلشیری شد و در جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی عنوان «بهترین مجموعه داستان دهه ۸۰» را به دست آورد. به مناسبت چاپ کتاب «نزدیک داستان» با او گفتگویی کردیم. گفتگویی سرشار از نام اصفهان و قصه و داستانهایی جاری در زندگی روزمرهی ما.
از کی نویسندگی برای شما کاری جدی شد؟
از کی؟ نمیدانم. نوشتن داستان را دوست دارم. گاهی مرتکب میشوم! نوشتن را دوست دارم.
چه شد که بعد از چند داستان به فکر چاپ خاطراتتان افتادید؟
نمیدانم «نزدیک داستان» کتاب خاطرات است یا نه. یک جور دوره است. دورهای از نوشتن. مدلی از نوشتن که داستان نیست. شبیه داستان است. از عناصر داستانی و امکانات داستان کمک میگیرد. خیلی شبیه زندگی میشود. به نظرم «نزدیک داستان» نزدیک شدن به فضا و توازنیست که داستانهای ما از آنجا میآیند.
با توجه به اینکه هیچ کدام از فصلها تاریخی ندارند و هر کدام مجزا از دیگریست؛ میخواستم بدانم آنها را در یک دوره زمانی مشخص نوشتهاید و یا نوشتنشان پراکنده بوده است؟
اینجور نوشتن همیشه با من بوده. اما در سالهای اخیر بیشتر به این شکل نوشتهام.
قبل از اینکه خاطرات به صورت کتاب دربیاید، در جای دیگری آنها را چاپ کرده بودید؟
بله در نشریات مختلف. ماهنامه همشهری داستان. ماهنامه سینما ادبیات. فصلنامه زنده رود. مجله تهران و....
زیاد در مورد اصفهان مینویسید و شاید درست باشد که بخواهم بگویم در حال حاضر اگر بخواهیم در مورد زیباییهای اصفهان بخوانیم به نوشتههای شما رجوع میکنیم. چه چیزی از اصفهان اینقدر مجذوبتان کرده است؟
بله زیاد مینویسم و از نوشتن درباره اصفهان و اصفهان لذت میبرم. از اصفهان نوشتن نوعی کشف است. این شهر پر از بنا و نقاشی و نقش پر از راز است. قرنهای زیادی از اصفهان نوشته شده به گمانم آنها این رمز و راز را دیدهاند. لذت بردهاند. سعی میکنم از آنها الگو بگیرم.
ممکن است روزی بخواهید کتابی چاپ کنید که مختص اصفهان و خاطراتش باشد؟
کتابهای بعدی من «پل نوشت: چهارباغ نویسی و اخوانیات»، «سفر دوم» و «آدمهای چهارباغ» همه دربارهی اصفهان است.
شما از جمله نویسندگانی هستید که به خوبی با فضای مجازی ارتباط برقرار کردهاید و از آن استفاده میکنید. چه در فیسبوک و چه در اینستاگرام. به نظرتان این فضا تأثیر مثبتی بر ادبیات ما گذاشته است یا منفی؟ از طرفی خیلیها کتابهایشان را از همین طریق معرفی میکنند و به فروش میرسانند و از طرف دیگر میبینیم بعضی دیگر آثار فاخرتری مینویسند ولی دیده نمیشوند. مخاطبان هم اغلب متنهای کوتاه میخوانند بدون هیچ اسمی از نویسندهاش و گمان میکنند کتاب خواندهاند.
چون آدم مثبتی هستم! بیشتر به تأثیر مثبت فکر میکنم. معرفی کتاب در این فضاها هم کار خوبی ست. اینکه فکر کنیم متن کوتاه کتاب است مضحک و بانمک است. هر کدام جایگاه خودش را دارد!
به نظر من یکی از سختترین کارها در زمینه نوشتن همین نوشتن خاطرات است. اینکه خود واقعیات را در معرض دید عموم قراردهی شجاعت میخواهد. اغلب میبینم آنهایی که نوشتن را با وبلاگنویسی آغاز کردهاند در این زمینه صادقترند و هیچ ترسی از وارد شدن مردم عادی به زندگی خصوصیشان ندارند. شما از چه زمانی نوشتن خاطرات را شروع کردهاید. هیچوقت وبلاگنویس نبودید؟
نه وبلاگ نویس نبودهام. در صفحات مجازی بند یا قطعه یا حسم را نوشتهام که جای خودش را دارد. در دورههای مختلف زندگیام روزنامهنویس بودم. زندگی خصوصی را در معرض قضاوت قرار نمیدهیم. میگوییم اینطور زندگی کردیم. همین.
شما کتاب خاطرات زیاد میخوانید؟ میتوانید چندتا از بهترینهایشان را و تاثیری که بر شما گذاشتهاند را برایمان بگویید؟
کتاب خاطرات را میتوانم اسم ببرم اما در هر داستان یا نوشتهای شما با متنی روبرو میشوید که با نوع نگاهتان میتواند کتاب خاطرات باشد. میتوانند از آن متن کتاب خاطرات بسازید بستگی به شما و برخورد با متن دارد.
به نظر شما چرا اغلب نویسندگان ـ در تمام دنیاـ در زمان میانسالی به بعد به نوشتن خاطرات رو میآورند. میتوانم نام ببرم از ویرجینیا وولف که در سن ۵۰ سالگی خاطراتش را نوشت. همینگوی که خاطرات پاریس را در ۶۵ سالگیاش نوشت. در حالی که کتاب «پاریس جشن بیکران» بیشتر در مورد اولین سالهایی ست که همینگوی جوان به پاریس رفته است. اما در برابر اینها خاطرات سیلویا پلات را داریم که از نوجوانیاش شروع شد و ذره ذره با او رشد کرد. حتی تا پیش از مرگش با او همراه بوده است. شما خودتان بیشتر کدام را ترجیح میدهید؟ چه برای خواندن و چه نوشتن. از لحاظ صداقت در بیان اتفاقات و حالات روحی افراد هنگام مواجه شدن با حوادث زندگیشان؟
کتاب محبوب من خاطرات آلیس بیتکلاس گرترود استاین است که همه چیز است. کتابی چند وجهی و بسیار خواندنی. پر از کیف و لذت. و همین کتاب پاریس جش بیکران که نام بردید. کتاب خاطرات الزامی ندارد که حتماً مشهور مانند خاطرات سیلویا پلات باشد. خاطرات نویسنده و شاعر. همه کتاب خاطرات دارند و با نوشتن آن در خاطرات زنده میمانند. خیلی خوب است این زنده ماندن را کشف کنی آنوقت همه کتابها خاطرات است.
در کتاب «نزدیک داستان» چند جا به اینکه داوری مسابقات داستاننویسی را بر عهده داشتید اشاره کرده بودید. تاکنون داور کدام مسابقات بودید؟
خب این سؤال را بارها جواب دادهام. جایزه بنیاد گلشیری همه سالها شاید سه دوره داور نبودم. جایزه شهر کتاب دو دوره که جایش خالیست. جایزه ادبی اصفهان. هفت اقلیم. بیهقی. داستانهای ایرانی، بوشهر. جایزه بهرام صادقی و جایزه تهران.
سخن آخر اینکه آیا اثر دیگری در دست دارید؟
از سه کتاب دیگرم قبلتر نوشتم. اما خیلی دوست دارم یک مجموعه «نزدیک داستان» دیگر داشته باشم.