ایسنا: محمدکاظم کاظمی با بیان اینکه اسدالله حبیب فقط بیدلشناس نبود و در حوزه شعر و داستان و استادی دانشگاه هم فعالیت داشت، میگوید: حبیب در حوزه بیدلشناسی در افغانستان بیبدیل بود و کتاب «واژنامه بیدل» او، یک کتاب مرجع است.
این شاعر و پژوهشگر- در پی درگذشت اسدالله حبیب - شاعر و بیدلشناس- گفت: اسدالله حبیب تنها در حوزه بیدلشناسی شناخته شده نیست بلکه او در چهار حوزه فعالیت داشته و شخصیت مطرحی بوده است؛ او استاد دانشگاه کابل بود و در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ رئیس دانشگاه کابل هم شد. وجه دوم فعالیت او، داستاننویسی است. حبیب یکی از داستاننویسان دوران خود بوده و آثار داستانی منتشر کرده هرچند که تراز اول نبوده است.
او افزود: وجه دیگر فعالیت حبیب، شاعری اوست هرچند در این حوزه هم تراز اول نبوده است. وجه سوم فعالیتهای او نیز، تحقیقات و پژوهشهایش در شعر بیدل است که در افغانستان بیبدیل بوده است. او تحقیقات دیگری هم داشته اما عمده فعالیتهای تحقیقی او در زمینه بیدل بوده و حتی پایاننامه دکتریاش در مسکو در زمینه بیدلشناسی بوده است.
کاظمی با اشاره به کتابهایی که حبیب در زمینه بیدلشناسی نوشته است، بیان کرد: کتاب «واژنامه بیدل» او یک کتاب مرجع به شمار میرود زیرا پیش از آن کتابی نداشتیم که واژگان و اصلاحات بیدل را به جدیت و تفضیل و چنین کیفیتی شرح دهد. «انسان در نگارستان شعر بیدل» و«بیدل و چهار عنصر» حبیب هم درباره نثر بیدل و شخصیت او نوشته است. او کتاب دیگری هم دارد که زندگی بیدل را در قالب داستان آورده است. در ایران نیز انتشار کتاب «واژهنامه بیدل» توسط آقای طباطبایی باعث شد، آقای حبیب در ایران شناخته شود البته خیلی از کارهای اسدالله حبیب در ایران منتشر نشده و شناخت از او کامل نیست.
کاظمی درباره اینکه مهاجرت اسدالله حبیب چه تأثیری بر آثار او داشت، اظهار کرد: به طور کلی مهاجرت اهالی ادبیات به کشورهای دور و غرب بر فعالیتهای ادبی آنها اثر منفی میگذارد؛ اگر اسدالله حبیب در موقعیت دانشگاهی کابل قرار میگرفت، میتوانست در حفظ کرسی بیدل و تربیت دانشجویان در حوزه بیدلشناسی تأثیر داشته باشد یا اگر به ایران میآمد میتوانست در این بستر خدمت کند و بنویسد اما نه شرایط افغانستان اجازه میداد (با شروع جنگها در اوایل دهه ۷۰ مهاجرت کرد) و نه شرایط ایران برای اهالی فرهنگ چندان مساعد بود که بتوان وضعیت معیشت را تأمین کرد و استادان دانشگاه ناگزیر به کشورهای اروپایی و آمریکایی رفتند، برخی فعالیتهای خود را کنار گذاشتند اما آقای حبیب تاحدودی کار کرد و در انجمنهایی چون «انجمن انشاء» فعال بود. او از فرهنگیان پر کار بود و اما کار پژوهشی دانشگاهی از او ندیدیم.
این شاعر درباره برگزاری همایشهایی چون «عُرس بیدل» نیز گفت: آخرین «عرس» حدود ۵ سال پیش برگزار شد، برگزاری چنین همایشهایی نیاز به امکانات دارد. آقای سعیدی کیاسری با دشواری این «عرس» را برگزار میکرد. اتفاقا در دو همایش «عرس بیدل»، آقای حبیب حضور داشت. میتوان گفت برگزاری عرس بیدل به حفظ ارتباطات بین اهالی ادبیات و بیدلشناسان کمک میکند. حبیب در یکی از سفرهایش با خلیل افضلی مصاحبه مفصلی درباره بیدل داشت که منتشر شده است. در واقع در حاشیه برنامههای اینچنینی میتواند ارتباطها شکل بگیرد و ادامه داشته باشد که متأسفانه چندسالی است، برگزار نشده است.
محمدکاظم کاظمی در پاسخ به اینکه آیا کرسی بیدلشناسی همچنان در افغانستان پا برجاست یا خیر، گفت: اطلاعی از این موضوع ندارم. کسانی که در اینسالها در دانشگاه کابل بودند، اطلاع بیشتری دارند که کرسی بیدلشناسی برقرار است یا نه مثلا آقای خلیل افضلی میدانست که متأسفانه ایشان هم مهاجرت کردهاند.
او در پایان درباره شناخت ایرانیان از بیدل با بیان اینکه در سالهای اخیر انتشار آثار بیدل در ایران قابل توجه شده است، بیان کرد: در میان اهالی ادبیات و شعر، بیدل یکی از شاعران تراز اول چون سعدی و حفظ و فردوسی به شمار میآید اما در میان عموم مردم شناخته شده نیست زیرا شعر بیدل خاصپسند است. البته بیدل در میان عموم مردم افغانستان محبوبیت و شهرت حافظ و سعدی را ندارد. هرچند انتشار و چاپ آثار بیدل و پژوهشهای درباره او در سالهای اخیر در ایران بیسابقه بوده است.