گفتوگو با نازنین جودت، نویسندهی زنی که در ژانر وحشت قلم میزند:
خانم جودت، چه شد که به سراغ ژانر وحشت ، این ژانر تقریباً فراموش شده در ایران رفتید؟
چه اشارهی درستی کردید، ژانر تقریباً فراموش شده در ایران. البته این فراموشی به مخاطبِ این ژانر کنایه نمیزند، منظور نویسندگان و کارگردانهای ایرانی هستند که برای شکوفایی این ژانر هیچ تلاشی نمیکنند. ژانر وحشت در دنیا چه در ادبیات و چه در سینما مخاطب بسیار دارد. در ایران هم علاقهمندان به این ژانر کم نیستند و داستانهای ترجمه و فیلمهایهالیوودی را با لذت دنبال میکنند. پس با وجود این مخاطب پیگیر کوتاهی به نویسندگان برمیگردد که علاقهای به نوشتن در این حوزه از خود نشان نمیدهند. شاید چون ژانر وحشت در تقسیمبندیها جزو ادبیات عامهپسند تلقی میشود و نویسندگان ما بیشتر ترجیح میدهند در حوزه ادبیات روشنفکری کار کنند. در مورد اینکه چرا سراغ این ژانر رفتم، دو عامل سبب شد که در ژانر وحشت بنویسم و اولینش ترس از اجنه بود. قصد کردم با یک تیر دو نشان بزنم و با نوشتن رمانی این ترس را از خودم بیرون بکشم و سایکو رمان کرده باشم و هم ترسم در رمان جریان پیدا کند و به خواننده منتقل شود. دلیل دومش که بعد از تحقیق در مورد شوومان بود و همین دلیل مصممترم کرد که در این ژانر بنویسم این بود که قبل از من هیچ زن نویسندهی ایرانی داستان بلند یا رمانی در این ژانر ننوشته بود. من در تحقیقات و جستجوهایم به هیچ موردی برنخوردم. همین شور نوشتنِ شوومان را در من دو چندان کرد.
بازتاب این ژانر نوپا در بین مخاطبها چگونه بود؟
قطعا بازتاب خوبی داشت که قسمت دومش را هم نوشتم و اگر بخت یار باشد قسمت سومش را هم خواهم نوشت. هم نظرات و نقدهای مثبتی روی کار بود و هم منفی ولی کفهی مثبت سنگین تر بود و این نشان میداد که مخاطب این ژانر را دوست دارد. مخاطب علاقهمند به ژانر وحشت به من ثابت کرد به دلیل نبودن کتابی در این ژانر که نویسنده وطنی نوشته باشد و فیلمیکه در داخل کشور تولید شده باشد به سراغ کارهای خارجی میرود.
اساساً در ایران، پرداختن به ادبیات وحشت، سخت است. چه موانعی را در پرداختن به این سبک نگارش میدانید؟
اساساً در ایران پرداختن به ادبیات سخت است چه برسد به ژانری مثلهارور یا وحشت که هنوز جان نگرفته و نوپاست. این ترس از همان شروع کار با من بود. شاخه ای از ادبیات که هنوز خوب و ریشهای محک زده نشده و منی که میخواهم در این ژانر بنویسم نمیدانم که کارم مورد تایید قرار میگیرد یا از جانب مخاطب پس زده میشود. تعداد آثار شاخصی که نویسندگان ایرانی در این حوزه نگاشتهاند هم به انگشتان دو دست نمیرسد و این ترس من را دو چندان میکرد. واضح است که تصمیم گرفته بودم خلاف جریان رودخانه شنا کنم و خوب این ریسک کمینبود. ولی بر ترسم غلبه کردم چون معتقد بودم که انجام این کار ارزشش را دارد. کوتاه نیامدم و تا جایی که امکانش فراهم بود در این زمینه تحقیق کردم و تمرکزم را روی خرافهها و باورهای مردم در مورد اجنه گذاشتم و هر کتاب یا مطلبی که در این زمینه به دستم رسید خواندم تا از دلشان چیزی را که میخواستم بیرون بکشم. این را هم اضافه کنم که ژانر گوتیک همیشه با طرح موضوعات عاشقانه و نمایش صحنههای اروتیک همراه است و این بخش باید از داستان من حذف میشد و خوب پر کردن این خلاء کار آسانی نبود.
در مورد جوایز ادبی که به داستانهای شما تعلق گرفته برایمان بگوئید.
بگذارید اول دلیل حضورم در این جایزههای ادبی را بگویم که برای خیلیها سوال است که منِ داستاننویس با وجود داشتن چند کتاب در این جشنوارههای ادبی شرکت میکنم. بعد از نوشتن رمان اولم، مصمم شدم که به رمان نویسی ادامه بدهم و از داستان کوتاه نوشتن به اجبار فاصله گرفتم، میگویم اجبار چون هنوز نوشتن در این حوزه را دوست داشتم اما رمان و پرداختن به آن کار بسیار وقتگیر و درگیر کنندهای است. انگیزهی نوشتن داستانهای کوتاه در طول پروسه رمان نویسیام را همین جوایز ادبی که ذکر کردید، به وجود میآورد. وقتی فراخوان جشنواره ادبی را میدیدم و موضوعش را دوست داشتم از فرصت استفاده میکردم و میان درگیریها با رمانم و شخصیتهایش کار کوتاه چند صفحهای را اتد میزدم و بعد از نوشتن و بازنویسی میفرستادم برای جشنواره مورد نظر. که بیشترشان هم حائز ربته شدند. ضمن این که من جایزه گرفتن را هم خیلی دوست دارم. حس خوبی است که داستانت مورد توجه منتقدان و داوران قرار بگیرد و باور کنی که داری کارت را درست انجام میدهی. و اما جوایزی که در این چند ساله دریافت کردهام: برگزیده جایزهی ویژهی برج میلاد در اولین دوره جایزه داستان تهران برای داستان «پنج+ یک خرده روایت از تهران»، برگزیده در دو بخش در دومین دوره جایزه داستان تهران برای داستان «از دوغ اراج تا آیسی مانکی پیناکولادا»، کسب رتبه دوم در جایزه داستان کوتاه پایداری برای داستان «جایزه»، تقدیر از داستان «نوبت کیه؟» در جشنواره ادبی ارسباران و برگزیده شدن داستان «ملمداس» در جایزه ادبی داستان جنوب.
تعلیق و ایجاد واهمه در
ژانر وحشت ، از شاخصههای اصلی این سبک است. شما این واهمه و هراس را از کجای
داستان و چگونه وارد قصه میکنید.
همانطور که اشاره کردید ایجاد ترس و وحشت از شاخصههای
اصلی است. ترس باید در داستان وحشت جریان داشته باشد. جدای تعلیق یا گرههایی که
در رمان زده میشود که خواننده را به ادامه داستان ترغیب و درگیر ماجرا میکند،
ترس باید به جملهها بنشیند، لابهلای گفتگوها بپیچد و فضای داستان را در بر بگیرد
و قطعا این جریان باید از سطرها یا جملات آغازین اتفاق بیافتد که در مورد شوومان
همین اتفاق افتاده که از همان گفتگوی اول رمان که بین حوریا و راننده شکل میگیرد،
وهم و هراس ورود به فضای شوومان و ترس آدمهای بیرون از این روستا را وارد داستان
کردهام. در مورد عقرب باد قضیه کمیمتفاوت است. چون عقرب باد ژانر فانتزی است.
چطور شد از داستان کوتاه به سمت رمان رفتید؟ و آیا هنوز هم داستان کوتاه مینویسید؟
من از روزی که شروع به نوشتن داستان کردم فکر نوشتن رمان «پروانهها در برف میرقصند» و آن فضای پسا جنگ را در سر داشتم. بعد از نوشتن تعداد زیادی داستان کوتاه و گردآوری بهترینهایشان که امکان مجوز گرفتن هم برایشان بیشتر بود، در دو مجموعه داستان چاپشان کردم و بعد به سراغ ایدهای که سالها بود ذهنم را مشغول کرده بود، رفتم. بعد از نوشتن «پروانهها در برف میرقصند» احساس خیل خوبی داشتم. انگار از فضای تنگی که مدام سعی میکردم مراقب باشم که داستان دچار اطناب نشود، حذف اتفاق نیافتد و ایجاز حفظ شود، به دشت بزرگی دعوت شده بودم که آزاد و رها به هر سمت و سویی که میخواستم میرفتم و هر چه دل تنگم میخواست مینوشتم. البته این که اغراق است چون رمان نویسی هم قواعد و اصول خودش را دارد ولی به معنای واقعی لذت زندگی در فضای داستان و بودن در کنار شخصیتها را با رمان تجربه کردم که تجربهی نابی بود.فضای رمان «پروانهها در برف میرقصند» بار دیگر من را به دوران کودکیام و روزهای سخت و تلخ جنگ برگردانده بود، و اینبار مزه مزه کردن همان تلخی خیلی لذت بخش بود. سرخوشی و لذت نوشتن رمان آنقدرعمیق بود که از خودم دریغش نکردم و بعد از «پروانهها در برف میرقصند» نوشتن شوومان و بعدترش عقرب باد را تجربه کردم. و این که هنوز داستان کوتاه مینویسم را در سوال قبلیتان پاسخ دادم.
خانم جودت، به عقیده ی شما چرا مخاطب داستان کوتاه در ایران، به مراتب کمتر از رمان و داستان بلند است؟
مخاطب رمان در همهجای دنیا بیشتر از داستان کوتاه است. علت هم این است که عامه مردم که بیشترین قشر کتابخوان را تشکیل میدهند، رمان و داستانهای بلند را به داستان کوتاه ترجیح میدهند.در ایران هم همین مسئله صادق است. داستانهای کوتاه بیشتر مورد توجه خواننده خاص ادبیات و طبقه روشنفکر و منتقدان ادبی است.
اگر کار جدید در دست چاپ یا نگارش دارید، کمیاز آن برایمان بگویید.
رمان «به وقت بی نامی» را به دست ناشر سپردهام و بعد از دو سه ماهی وقفه، مشغول تحقیق روی موضوع رمان بعدیام هستم.
کلام آخر نازنین جودت:
و کلام آخر اینکه من عاشق نوشتن هستم و این عشق دیوانگیام را به تاخیر میاندازد و برای به تاخیر افتادن این دیوانگی همیشه در حوالی داستان و روایت پرسه میزنم. نوشتن زکات زندگی من است.