آرمان: اسداله امرایی (۱۳۳۹-شهرری) از مترجمهایی است که حضور پررنگی در مطبوعات دارد: از معرفی نویسندههای خارجی به خوانندهها تا جلسات معرفی این نویسندگان. او مترجمی است که طی سهدهه کارهای بسیاری ترجمه کرده، بهویژه داستانهای کوتاه از بسیاری از نویسندههای جهان، که نمود آن را در مجموعه پنججلدی داستانهای پنجقاره میتوان دید.
از کتابهای جدید و تجدید چاپیتان که در نمایشگاه عرضه میشود، بگویید.
داستانهای «سقوط» و «پرواز» از بن لوری که قبلا «داستانهایی برای شب و چندتایی هم برای روز»ش را ترجمه کرده بودم در نشر افق منتشر میشود. مجموعهداستان «مدرسه شبانه» را انتشارات نقشونگار منتشر کرده. همین انتشارات چاپ سوم «خانه خیابان مانگو» اثر ساندرا سینروس را عرضه میکند. انتشارات مروارید چاپ بیستودوم «کوری»، چاپ ششم «بینایی» و چاپ چهارم «خرده خاطرات» ساراماگو، چاپ پنجم «شوکران شیرین» و چاپ دوم «شبح آنیل» نوشته مایکل اونداتیه، نشر چشمه چاپ سوم «عشقهای زودگذر ماندگار» نوشته آندری مکین، انتشارات افراز چاپ سوم «مردی که کشتمش»، و کتابسرای تندیس هم چاپ نهم «دختر بخت» نوشته ایزابل آلنده را عرضه میکند.
شما بهعنوان مترجم شناختهشدهای که هرسال با کتابهای تازه در نمایشگاه حضور دارید، چه چیزهایی در این نمایشگاه برایتان حائز اهمیت است که دوست دارید بر آن تاکید کنید و چه چیزهایی برایتان ناخوشایند؟
کمال مطلوب من این است که نمایشگاه، محلی برای عرضه و نمایش کتاب و دیدار و تبادلنظر باشد و فروش مستقیم کتاب را به کتابفروشیها بسپارند، اما با توجه به اینکه بخش عمدهای از شهرستانها واقعا کتابفروشی بهمعنای رایج ندارند، حذف فروش کتاب در نمایشگاه دستکم به محرومماندن بخش بزرگی از مخاطبان منجر میشود. بخش ناخوشایند ماجرا حضور قاچاقچیهای کتاب و ناشرنمایانی است که با استفاده از محیط هرجومرج کتابهای ناشران دیگر را گاه عینا چاپ میکنند و در نمایشگاه با تغییر جلد و نام مترجم به فروش میرسانند.
از خاطرههای تلخ و شیرینتان در طول سالهای برگزاری نمایشگاه کتاب برایمان بگویید.
از خاطرات تلخ ممانعت از حضور ناشران خوب کشورمان بود که در سالهای گذشته به دلیل برخی غرضورزیها و برداشت اشتباه مسئولان نمایشگاه صورت میگرفت و جمعآوری کتابهایی که با اخذ مجوزهای لازم بهطور قانونی منتشر شده بودند.
به سبک و سیاق نمایشگاههای بینالمللی که فضایی است برای تبادل نظر و انتقال تجربیات نوشتن و ترجمه به دیگران، حالا که این امکان در نمایشگاه کتاب تهران میسر نیست یا اگر هست در بازار داغ فروش کتاب چندان به چشم نمیآید، از تجربههایتان در این سالیان ترجمه بگویید.
در برنامههای جنبی نمایشگاه مثل کمیته فرهنگی و سرای اهل قلم معمولا از این تبادلنظرها صورت میگیرد. بارها با مترجمان و نویسندگان صحبت شده و اصلا خود ما هم از طریق راهنمایی بزرگان عرصه فرهنگ و ادب به این کار رو آوردهایم.
از بین کتابهای خودتان، کدامیک را دوست دارید در اینجا پیشنهاد دهید؟ و اگر بخواهید از مترجمان دیگر هم کتابی پیشنهاد بدهید، چه کتابی؟
رمان «کوری» را دوست دارم و «بینایی» را. و آخرین کتابی که پاییز گذشته با عنوان «عشقهای زودگذر ماندگار» منتشر شد. «دختر بخت» آلنده و «آنسوی رود میان درختان» اثر همینگوی هم. از ترجمههای دیگران، «در ستایش مرگ» ساراماگو با ترجمه شهریار وقفیپور و ترجمههای اصغر نوری و پیمان خاکسار و آبتین گلکار و مهشید میرمعزی را در میان ترجمههای رمان و داستان پیشنهاد میکنم و در ترجمه آثار سیاسی ترجمههای بیژن اشتری، در شعر هم ترجمههای احمد پوری.
و پرسش آخر: حالِ کتاب در این روزگار چطور است و پیشبینیتان از آینده کتاب چیست؟ به کدام سمت میرویم؟ و اینکه چه کارهایی میتوانیم بکنیم که کتاب، در این وضعیت بحران مخاطبی که رنج میبرد، حالش بهتر شود؟ یا بهبیانی دیگر، دولتها چه کاری میتوانند بکنند؟
زمانی که خوراک مطلوب خواننده فراهم باشد بازار کتاب، اگر دستهای پنهان بگذارند، خوب است. نمونههایش چاپهای مکرر برخی کتابهاست. از یکطرف بازار کتاب خوب نیست. چون دست قاچاقچیها باز است. هر کتابی بخواهید در بازار غیررسمی جلو چشم همه به فروش میرسد و در کنار آن کتابهای قانونی به شکل قاچاق و به اصطلاح زیرزمینی تکثیر میشود. یا به شکل قاچاق و مسروقه جلو چشم صاحباثر به فروش میرسد درحالی که خود کتاب منتظر مجوزی است که آیا بدهند یا ندهند. دولتها بسته به نزدیکیشان به قدرت دستشان باز است یا بسته. بهترین کمکی که دولت میتواند به صنعت نشر کشور بکند توسعه و تجهیز کتابخانههای عمومی با توجه به خواست مخاطبان و نه بهشکل بخشنامهای، و تقویت کتابفروشیها از طریق معافیتهای معالیاتی و کمکهای عمومی است.