ایران: «شغل پدر» رمانی از سرژ شالاندون نویسنده برجسته فرانسوی
با ترجمه مهستی بحرینی بتازگی از سوی انتشارات نیلوفر به بازار آمد. از سرژ
شالاندون پیش از این دو رمان دیگر تحت عنوان «افسانه پدران ما» و «بازگشت به کیلی
بگز» با برگردان مرتضی کلانتریان توسط نشر آگه به بازار آمده بود که «بازگشت به
کیلی بگز» را شاهکار او ارزیابی کردهاند؛ کتابی که با انتشار آن دروازههای شهرت
به روی او گشوده شد. نویسنده در هر سه رمان در جریان روایاتی عاطفی و ماجراجویانه
از تضاد دو نسل - پدران و پسران- میگوید و بخشهایی از تاریخ را به شیوههای
بسیار بدیع و شگفت به تصویر میکشد همچنان که در رمان «شغل پدر» با استفاده از فلاش
بک تاریخ سیاسی - اجتماعی کشورش را از منظر پرسشگر فرزندانی بازخوانی میکند که
پدرانشان گذشتهای پرابهام دارند و اغلب در صف مقابل پسران ایستادهاند.
مهستی بحرینی مترجم این رمان که دکترای زبان و ادبیات دارد در کارنامهاش ترجمه
آثاری چون هستی و نیستی سارتر، سوءتفاهم از آلبر کامو ، دگرگونی از میشل
بوتور و... را دارد.
خانم بحرینی از نویسنده رمان «شغل پدر» یعنی سرژ
شالاندون، سالها پیش ترجمه دو رمان «بازگشت به کیلی بگز» و «افسانه پدران ما» به
قلم مرتضی کلانتریان منتشر شده بود. فکر میکنم شاهکار این نویسنده هم «بازگشت به
کیلی بگز» باشد. رمان «شغل پدر»
در میان آثارش از چه جایگاهی برخوردار است؟
رمان «بازگشت به کیلی بگز» سرژ شالاندون که به اعتقاد بسیاری
شاهکارش بوده، مربوط به گذشته است که در ایران منتشر شد. اما به نظر من در همین
رمان «شغل پدر» نیز قدرت نویسندگیاش نمایان است. موضوع این رمان هم خیلی بدیع و
ابتکاری است. ببینید تضاد دو نسل، نسل پدران و پسران ماجراجویی است که خیلی از
نویسندگان به آن پرداختند ولی تضاد این دو نسل در رمان «شغل پدر» از منظری تازه و خلاقانه
روایت میشود. نویسنده از زاویه دیگری به موضوع نگاه کرده است. در عین اینکه پسر
راوی رمان از پدر کتک میخورد تحقیر میشود اما همچنان در ناخودآگاهش او را دوست
دارد. یک نوع مهر و محبت هم در خود نسبت به پدر احساس میکند. در قبال تنبیه پدر
هیچگاه از او بیزار نمیشود. تا روز مرگ پدر نسبت به او با عطوفت رفتار میکند.
ضمن اینکه نسبت به او خشمی هم در دل دارد. مخاطب از این دوگانگی احساس و رفتار پسر
دچار سردرگمی میشود. نویسنده این دو گانگی را با قدرت در اثری که خلق کرده نشان
داده است.
آیا به همین خاطر است که برخی منتقدان این رمان را
داستانی بین درام و کمدی ارزیابی میکنند؟
به نظر من مایههای طنز ماجرا کمی ضعیفتر است از درام؛ آنهایی
که ماجرا را کمدی میبینند شاید همین حالت دوگانگی در احساس پسر است. شاید همان
حالت ترحمی که نسبت به رفتار پدر دارد سبب میشود که زیاد خشم درونش را نسبت به پدر
آشکار نکند. برخلاف کسانی که از پدرشان خشم و کینه دارند و از گذشتهای که پدر
برایشان رقم زده متنفرند و در پی جبران همه نامهربانیها هستند پسر در این داستان
هیچ وقت خشم و کینهاش را بروز نمیدهد.
نویسندگان فرانسوی در مقطعی از تاریخ ادبیات، بنیانگذار
رمان نو بودند؛ رمانی که قصه محور نبود چه شد که نویسندگانی مثل سرژ شالاندون
گرایش به نوشتن رمانهای سوژه محور چون «شغل پدر» پیدا کردند که با اقبال وسیع
جامعه روبهرو شد؟
اگر دقت کرده باشید رمان نو در یک دوره بیست ساله ظهور و
حضور پیدا کرده بود و بعد از آن به تاریخ ادبیات پیوست. یعنی تک و توک نویسندگانی
پیدا میشوند که در ژانر رمان نو آثاری خلق کنند. آنانی که شروع کرده بودند دیگر
نیستند و نویسندگان بعدی هم اگر در این ژانر بنویسند خیلیاند و به حساب نمیآیند. سالهاست که
نویسندگان فرانسوی آن شیوه را کنار گذاشتند. الان که دیگر اغلب آثار نویسندگان
فرانسوی قصه محورند. صحبت از قحط شالاندون نیست، سالهاست که دیگر نویسندگان
فرانسوی هم به نوشتن رمانهای قصه محور روی آوردهاند.
یکی از فیلسوفان فرانسوی که اواخر دهه هفتاد به ایران
آمده بود در بحث رمان نو با نویسندگان ایرانی عنوان کرده بود؛ در کشوری مثل فرانسه
با کمبود سوژه مواجهه است شاید نوشتن رمان نو در آنجا توجیهی داشته باشد. اما در
ایران آنقدر سوژههای بکر فراوان است که لازم نیست نویسنده ایرانی دنبال سوژه بگردد
یا رمان نو بنویسد.
البته در این حرف آن فیلسوف فرانسوی کمی اغراق هست تا
زمانی که بشر هست سوژه هست. هر کشوری مطابق با ویژگیهای فرهنگی خودش اتفاقات
تاریخی و اجتماعی سیاسی و اقتصادی کشورش دست به خلق سوژه میزند.
به هر حال تا بشر هست سوژه هست. در کشور ما چون رماننویسی
در مقایسه با کشورهای اروپایی به نسبت تازه است تا دلتان بخواهد سوژه هست. آن فیلسوف
اگر در مورد کشور خودش کمی مبالغه کرده در مورد ایران درست گفته است. کشور ما پر
از قصه است. الان هم که نسلی از نویسندگان جوان ظهور کردند که پراز سوژهاند خیلی
خوب مینویسند و خیلی خوب رمانهای سوژه محور خلق میکنند و اجراهای مختلفی از یک
قصه دارند.
«شغل پدر» به نوعی روایتگر جنگ استقلال الجزایر است.
چقدر نویسنده توانست این رمان را از یک داستان صرفاً سیاسی - ایدئولوژیک کاملاً
موفق است.
این را تمام منتقدان و صاحبنظران عرصه ادبیات معترفند.
اگرچه با نظری موافق با آنچه در الجزایر آن دوران میگذرد همراه است. در عین حال
میدانید فرانسویانی که ساکن و مقیم الجزایر شده بودند و الجزایر به نوعی وطن دومشان
بود؛ بیش از آنکه خود را فرانسوی بدانند الجزایری میدانستند، این عده از
فرانسویان از سوی مردم الجزایر پاسیاه نامیده میشدند. اینها گرفتار سردرگمی
بزرگی شده بودند وقتی که دوگل موافقت کرده بود که فرانسه از الجزایر خارج شود چون
این گروه از فرانسویان هم باید الجزایر را ترک میکردند چون انقلابیون الجزایر
آنها را نمیخواستند اصالتاً فرانسوی بودند اما همه زندگیشان در الجزایر خلاصه میشد.
این گروه از فرانسویها با اشک چشم خاک الجزایر را ترک میگفتند. شخصیت راوی که
همان پسر باشد وقتی احساسات پدر خود را نشان میدهد در واقع احساسات آن دسته از
الجزایریهایی را بیان میکند که موافق اخراج فرانسویان مقیم الجزایر بودند. اگر
دقت کرده باشید نویسنده در رمان خیلی روی این مسائل تکیه و تمرکز نمیکند. اشاره
وار رد میشود اما رویدادهای استقلال الجزایر وارد بافت داستان شده است. یعنی این
رمان چالش پدر و پسر را روایت میکند و سپس زمینه داستان رویدادهای انقلاب الجزایر
را میبینیم. یعنی سوژه رمان منحصر به مسائل سیاسی نمیشود. راوی داستان یعنی
شولان، داستان یک موجود سیاسی خیالپرداز را به تصویر میکشد. پدر فکر میکند در هر
کاری نفر اول بوده و شروعکننده بوده است. مرتب داستانپردازی میکند که من اینجا
بودم، آنجا بودم. من با قهرمان تنیس بازی کردم، من در فلان کار پیشقدم بودم و....
چرا الجزایریها به این گروه از فرانسویان مقیم الجزایر
لقب پاسیاه داده بودند؟ شاید پاسیاه معادل معنایی سق سیاه در فرهنگ ما باشد؟
نمیدانم، در این زمینه خیلی جستوجو کردم. از خیلیها
پرسیدم اما به نتیجه قطعی نرسیدم به نظر من در این لقب دادن نوعی القای حس تحقیر
هست. من در جریان تحقیقات میخواستم کشف کنم نخستین بار کدام گروه و به چه معنا به
این دسته از فرانسویان لقب پاسیاه دادهاند اما به جایی نرسیدم.
چرا فرانسویها اقدام به صلح ژنرال دوگل را برنتابیدند؟
و آن را اشتباه ارزیابی میکردند؟
هنوز که هنوز است پس از این همه سال وقتی سالگرد چنین
رویدادهایی پیش میآید عدهای عمل دوگل را محکوم میکنند و آن را اشتباه میدانند.
شاید نمیدانند یا نمیخواهند بدانند که دوگل ناگزیر بود که این تصمیم را بگیرد.
جریان مبارزه الجزایر به جایی رسیده بود که ادامه حضور استعمار دیگر مقدور نبود. البته مخالفان
عمل دوگل دچار نوعی احساسات ناسیونالیستی افراطیاند و فکر میکنند که فرانسه باید
در همه جا حضور داشته باشد و ذرهای از قدرت نفوذش کم نشود.
یعنی پایان حضور فرانسه در الجزایر برایشان خوشایند
نبود. در تاریخ فرانسه پس از ماجرای الجزایر، جنبش ماه مه ۱۹۶۸ پاریس را داریم. چطور واقعه الجزایر
همچنان در ذهن فرانسویها مانده است.
جنبش ماه مه ۱۹۶۸ پاریس
یک جنبش روشنفکری و دانشجویی بود، آن هم یک حرکت انقلابی و مقطعی شناخته میشد. پیشتر
عصیان جوانان شورشی بود یعنی همه ملت در آن شرکت نداشتند. با این همه این جنبش
خیلی قوی بود.
رمان «شغل پدر» چه ویژگیهایی دارد، یا شخصیت پدر چگونه
ترمیم شده که در میان همه آثاری که خواندهاید شخصیت پدر در این رمان را فراموش
ناشدنی ارزیابی کردهاید؟
شما هر رمانی که میخوانید شخصیتهای اصلیاش را در
چارچوب دیگر شخصیتهای همان رمان داوری میکنید. بررسی تطبیقی که نمیکنیم مگر
اینکه رمانی از یک رمان دیگر مایه گرفته باشد و تحت تأثیر رمان دیگری نوشته شده
باشد؛ آن وقت بحث مقایسه و داوری به میان میآید. شخصیت پدر در این رمان خیلی خوب
ساخته و پرداخته شده است که این از هنر نویسنده مایه میگیرد. به نظر من این داستان
و شخصیتهایش خیلی تازگی دارند. شما وقتی رمان را میخوانید فکر نمیکنید که تکرار
حرف و حدیثهای گذشته است. شما نظیر چنین رمانی را در گذشته نخواندهاید.
سرژ شالاندون نویسنده رمان زمانی خبرنگار بود و در جنگ
مستقیماً مشارکت داشت. بنابراین ردپای جنگ در اغلب آثارش دیده میشود یعنی نوشتن
از جنگ ماحصل مشاهدات خودش از جنگ است. ویرانیها و آسیبهایش را از نزدیک لمس
کرد. سرژ شالاندون در انعکاس پیامدها و آسیبهای جنگ در همه آثارش بسیار موفق است.
یکی از بهترین نویسندگان معاصر ماست از نظر قدرت
نویسندگی، قصهپردازی، روایتگری و سوژههایی که در آثارش میبینیم به نظر من همه
آنها بدیع و تازه است. شما وقتی آثار این نویسنده را میخوانید هیچ وقت احساس ملالآور
بودن نمیکنید. یک اثرش را کسی بخواند مشتاق میشود که همه آثارش را دنبال کند. آن
جاذبه و کشش لازم را در آثارش میبینیم.
پسر در این رمان یعنی شولان که راوی قصه هم هست با پدر
سر ناسازگاری دارد و از او کینه به دل اما در ناخودآگاهش از او فرمانبرداری میکند...
شغل پدر شولان در این رمان «مأمور اطلاعاتی» است؟
من هرچه جستوجو کردم و در رمان دقیق شدم؛ برای من شغل
پدر جای علامت سؤال دارد.
وقتی قرار شد بچهها در مدرسه فرم پر کنند همه بچهها
فرم پر میکنند بجز شولان. شولان برگه را به خانه میبرد و از پدر میپرسد جای شغل
پدر چه بنویسد؟ و پدر میگوید: بنویس مأمور اطلاعات. عنوان فصل چهار «مأمور مخفی» است. پسر در شروع
این فصل میگوید: در خانه اجازه نداشتیم که درباره شغل پدر صحبت کنیم.
پدر ظاهراً هیچ شغلی نداشت. شب و روز در خانه بود من فکر
نمیکنم مأمور اطلاعات بوده باشد. از دید پسر، این پدر قهرمان است ولی بعداً معلوم
میشود که پدر هر چه ادعا میکرد دروغ بود. مردی که خودش را در هر کاری پیشقدم و
پیشقراول معرفی میکرد. به اعتقاد من به این کارها افتخار میکرد و پزش را میداد.
واقعاً کارهای نبود؛ ولی برای من باز جای علامت سؤال شغل پدر با همه دقتی که
داشتم؛ کلاً مرد متوهمی بود. من به یک نتیجه قاطع نرسیدم که پدر چه شغلی دارد!
حالا به نظر شما مأمور اطلاعات یا خبرچین بود. ولی من فکر میکنم که یک آدم
مالیخولیایی بود که در هر کاری خودش را جلو میانداخت.