زهرا زارع، شهریور ۱۳۶۲ در شیراز متولد شد. وی از نوجوانی علاقهی وافری به ادبیات عرفانی داشت و به گفتهی خودش در شانزده سالگی کشفالمحجوب و منازل السائرین را با شوق بسیار خواند. رسالهی دکترای او با عنوان «نسبنامه و طریقهی عرفانی شیخ اشراق» برگزیدهی پنجمین دورهی جایزهی دکتر فتحالله مجتبایی شد. گفتوگوی ذیل به مناسبت چاپ این رساله به صورت کتاب و با نام «تبارشناسی اشراقیان» و رونمایی آن در مراسم اهدای جوایز هشتمین دورهی جایزهی دکتر مجتبایی صورت گرفته است:
برای آشنایی بیشتر کمی از سوابق تحصیلی و افتخارات دوران تحصیل خود بگویید.
درسال ۷۹، موفق به کسب مدال برنز کشوری در سیزدهمین دورهی المپیادهای ادبی کشور شدم و درسال ۸۰، تحصیلات کارشناسی خود را در رشتهی ادیان و عرفان دانشگاه الزهراء (س) آغازکردم. در سالهای ۸۳ و ۸۴، به عنوان دانشجوی نمونه و پژوهشگر نمونه و در سال ۸۴ و از دانشجویان استعدادهای درخشان دانشگاه معرفی شدم. پس از اتمام دوره کارشناسی، با کسب رتبه ۷ کنکور کارشناسی ارشد، در دانشکده الهیات دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شدم و پس از اتمام این دوره، نظر به علقهی فراوان به تصوف وعرفان دردانشگاه آزاد واحد علوم وتحقیقات مشغول به تحصیل در این رشته شدم و در شهریورماه ۹۳ با اخذ درجه عالی و نمره ۷۵/۱۹ موفق به دفاع از رساله دکتری خود با عنوان «نسب نامه و طریقه عرفانی شیخ اشراق» شدم.
پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، به چه فعالیتی مشغول شدید؟
تدریس در دانشگاههای الزهرا (س)، مذاهب اسلامی و خوارزمی تهران، همکاری با بنیاد دانشنامه جهان اسلام در زمینهی تألیف مقالات و مدخلهای تخصصی و بیش از ده مقالهی علمی ـ پژوهشی و سخنرانی در حوزهی عرفان و اشراق از فعالیتهای علمی بنده بوده است. همچنین ترجمهی کتاب «خمیره ازلی» اثر پروفسور جان والبریج نیزکه در مرحلهی ویراستاری است، به زودی به محضر شریف اشراقدوستان تقدیم خواهد شد. هماینک نیز به تحقیق و مطالعه در حوزهی حکمت ایران باستان، اشراق و عرفان اسلامی مشغولم.
جایزهی دکتر مجتبایی برای برگزیدگانش این امکان را فراهم
میآورد که رسالهی برتر به صورت کتاب از سوی نشر هرمس منتشر و در اختیار مخاطبان
قرار بگیرد. با توجه به اینکه مراسم اهدای جوایز هشتمین دوره همراه با رونمایی از
کتاب «تبارشناسی اشراقیان» است، دربارهی این کتاب که پایاننامهی دکتری شماست،
اطلاعاتی به مخاطبان ما دهید.
شیخ شهابالدین سهروردی، بنیانگذار مکتب اشراق، در کتاب المشارع و المطارحات، حکمت خویش را که جامع حکمت ذوقی و بحثی است، وامدار میراثی معنوی و حِکمی دانسته که از خمیره مقدّسهی ازلی نشأت گرفته و در قالب دو شاخهی شرقی (ایرانی) و شاخهی غربی (یونانی) حکمت تداوم یافته است. از منظر سهروردی، شاخهی غربی (حکمت فیثاغوری) که توسّط هرمس (والدالحکما) از طریق وحی و مکاشفه دریافت شده، به وسیلهی دانایان یونانی همچون اسقلبیوس، فیثاغورس، انباذقلس و افلاطون به عرفایی چون ذوالنّون مصری و از او به سهل بن عبدالله تستری منتقل شده است وشاخهی شرقی حکمت (حکمت خسروانی)، خمیرهی حکمای فُرس است که شیخ اشراق آنان را خسروانیین نامیده است و چهرههای برجستهی این حکمت کیومرث، فریدون و کیخسرواند، و این خمیره، از طریق بایزید بسطامی به حسین بن منصور حلّاج و از طریق او به ابوالعبّاس قصّاب آملی و شیخ ابوالحسن خرقانی رسیده است و سپس این دو رشته، در تعالیم حکمای شرقی ممزوج گشته و سرانجام در حکمت اشراق تجلّی یافتهاست.
در این پژوهش کوشیدهام که در پرتو نگاهی تاریخی ـ تحلیلی و با ارائهی قرائن متنی و عقلی این تبارنامهی معنوی شیخ اشراق را بازکاوی کنم و به ترسیم مختصّات روشنی از وجوه حکمت خسروانی و فیثاغوری وعناصر آن و نیز حکمای متألّهی که نمایندگان آنهایند، دست یابم.
در سالهای گذشته اقبال به نگارش کتابها و پایاننامههایی با موضوع حکمت اشراقی و شیخ اشراق، فزونی بسیار داشته است، چه نکتهای اثر شما را از دیگر تالیفات سهروردیپژوهی ممتاز و متمایز میکند؟
سالهاست که تحقیقات بسیاری در حوزهی سهروردیپژوهی با درونمایههای گوناگون اعم از پرداختن به افکار و آراء سهروردی، ماهیّت تجربهی عرفانی او، وجوه اشراقی حکمت سهروردی، ساختار فلسفی حکمت اشراق، مقایسهی دیدگاههای سهروردی با دیگر فلاسفه و عرفا و تأثیر شگرف او بر حوزههای فلسفی ـ عرفانی پس از خود و حتی نفوذ و تأثیر وی در اشعار شاعران آمریکایی صورت پذیرفته است. با این همه، به جرأت میتوان گفت که هر کسی از ظنّ خود یار او شده و از این رو قرائتهای بسیاری از حکمت وی به ظهور پیوسته، تاجاییکه برخی وی را صوفی خردگریز نامیدهاند و بعضی دیگر با نگرشهای تحویلگرایانه بر بُعد منطقی و فلسفی آثار وی متمرکز شدهاند و صبغهی اشراقی و عرفانی حکمت وی را نادیده انگاشتهاند.
چنانکه میدانید گسترهی این مطالعات، نخست توسط پژوهشگران آلمانی در سدهی پیش آغاز شد و پس از آن با محقّقان فرانسوی و اسپانیایی و ایتالیایی تداوم یافت. از نخستین پیشگامان این عرصه میتوان به کسانی چون ماکس هورتن، فون کریمر، کارل بروکلمان، هلموت ریتر و اتواسپیس اشاره کرد. در فرانسه، هانری کربن از سرآمدان پژوهش در عرصهی مطالعات سهروردیشناسی است که فهرست کتب و مقالات فراوان وی در این زمینه از حوصلهی این مقال بیرون است. همچنین مطالعات سهروردیپژوهی به زبان انگلیسی با سیدحسین نصر در اواخر دههی پنجاه میلادی رونق گرفت و راه شناسایی سهروردی به غرب هموارتر گشت. مهدی امین رضوی استاد دانشگاه واشنگتن و حسین ضیایی استاد دانشگاه کالیفرنیا، جان والبریج استاد دانشگاه ایندیانا، غلامحسین ابراهیمیدینانی و صمد موحد از دیگر پژوهشگران برجستهی این حوزهاند که هر یک با دیدگاههای متفاوتی به زوایای حکمت اشراق نگریستهاند.
پرواضح است که تتبّع در تمامی حوزههای سهروردیپژوهی تنها وقتی میسور خواهد بود که شیخ اشراق و حکمت او را فارغ از داوریهای شتابزده و در پرتو نگاه خود وی باز شناخت؛ چنانکه خود وی حکمت خویش را میراث بی بدیل حکمای متألّه ایرانی و یونانی میداند و تبار تمثیلی ـ تاریخی خود را هوشمندانه و از سر فراست در رسالهی المشارع و المطارحات ترسیم کرده و طالبان حقیقت را به سرچشمههای ناب این حکمت رهنمون ساخته است.
آنچه در این اثر وجههی همّت بوده است، نگریستن به سهروردی و حکمت او از دریچهی نگاه خود وی و فارغ از پارادایمهای غالب بر مطالعات سهروردیپژوهی و نیز ارائهی طرحی نو از تبارنامهی اشراقیان است.
دربارهی جایزهی دکتر مجتبایی و تأثیر آن بر فعالیتهای فرهنگی خود اگر نکتهای هست بفرمایید.
حقیقت آن است که روزهای آغازین کار رساله همزمان بود با بیماری سخت و دامنگیری که امیدی برای زیستن و رمقی برای ادامهی کاربرایم باقی نگذاشته بود. افزون بر این شرایط، تجربهی شیرین اما دشوار مادرشدن نیز مجال هرگونه تحقیق و مطالعهای را از من میگرفت اما همچنان مغناطیس اشراق همچون کهربایی کاه وجودم را مجذب خود میکرد. جذبهی اشراق و موج خون فشانش از یک سو و بضاعت اندک جسمی و روحی از سوی دیگر در من غوغا میکرد. بخش اندکی از کار پیش رفته بود که روزی نومیدانه به دانشگاه رفتم و از محضر دکتر مجتبایی که آن روز در گروه ادیان حضور داشتند بهره گرفتم. از موضوع رسالهام با ایشان حرف زدم و استاد بزرگوارانه سؤالاتم را پاسخ گفتند و مرا به ادامهی این راه ترغیب کردند اما هنوز ترس از بیماری و ناتوانی در من ریشه داشت. در بازگشت از دفتر گروه، اعلانی در تابلوی دانشکده توجّهم را به خود جلب کرد که عنوان آن فراخوان جایزهی دکتر مجتبایی بود. در لحظه، جرقهای در من زده شد و احساس کردم که این فرصت ناب را باید مغتنم شمرد؛ این همان نیروی محرکّهای بود که میتوانست من را ثابتقدمتر از پیش به جلو ببرد و چنین هم شد. اما این همهی ماجرا نبود و توفیق در این گامِ نخست، دلالتی بود بر مسیری که به تعبیر هانری کربن طرح عظیم همه عمر است و خرسندم و شاکر حق تعالی از این که این مطالعه، افقهای جدیدی دربرابر من گشود و امروز پرشورتر از پیش جویای حکمت مغانی هستم که سهروردی احیاء آن را در سر میپروراند و باور دارم که هزار بادهی ناخورده هنوز در رگ تاک است...
و در پایان؟
این تلاش بیشک بدون رهنمودهای استاد ارزشمندم جناب آقای دکتر پازوکی و اشارات و دستگیریهای بیدریغ و پیاپی استاد فرزانه جناب آقای دکتر عالیخانی هرگز به بار نمینشست. سپاسگزار الطاف این سروران ارجمندم همه عمر.
همچنین کمال سپاس و امتنانم را به خدمت شریف جناب آقای محمدخانی و همکاران محترم ایشان در شهر کتاب و نیز جناب آقای مهندس ساغروانی مدیر محترم انتشارات هرمس و همهی بزرگواران این مجموعه و بهویژه به محضر شریف استاد فرهیختهام جناب آقای دکتر مجتبایی و داوران ارجمندی تقدیم میدارم که به سیاههی حقیر به دیدهی عنایت نظر کردند و اسباب عرضهی آن را به فاضلان و طالبان اشراق فراهم ساختند. دوام عمر و توفیق ایشان را از درگاه حضرت حق مسألت دارم.