شهرآرا: «ترانههای خیام بهقدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده است که هرکسی را شیفته آهنگ و تشبیهات قشنگ آن میکند، و از بهترین نمونههای شعر فارسی به شمار میآید. قدرت ادای مطلب را بهاندازهای رسانده که گیرندگی و تأثیر آن حتمی است و انسان به حیرت میافتد که یک عقیده فلسفی مهم چگونه ممکن است در قالب یک رباعی بگنجد و چگونه میتوان چندرباعی گفت که از هرکدام یک فکر و فلسفه مستقل مشاهده شود و درعینحال با هم هماهنگ باشد. این کشش و دلربایی فکر خیام است که ترانههای او را در دنیا مشهور کرده است، وزن ساده و مختصر شعری خیام خواننده را خسته نمیکند و به او فرصت فکر میدهد.»
این شرحی است که صادق هدایت در مقدمه کتاب «ترانههای خیام» که
رباعیات این شاعر بلندآوازه را گرد آورده است، مینویسد. رباعیات این شاعر سده
پنجم هجری قمری چنان در عین سادگی، دارای ژرفا بوده است که از عامه مردم تا
فرهیختگان جامعه، آنها را بر لب زمزمه یا حتی به عنوان ضربالمثل استفاده کردهاند
و میکنند.
آوازه حکیم عمر خیام در خارج از ایران نیز بلند است. ادوارد فیتز
جرالد در سال ۱۸۵۹ م. رباعیات خیام را به انگلیسی ترجمه کرد تا به این ترتیب غرب هم با
اندیشه حکیم نیشابور آشنا شود.
در گفتوگوی کوتاهی با دکتر محمدرضا راشد محصل، استاد زبان و ادبیات
فارسی به مناسبت روز بزرگداشت حکیم، از او درمورد رباعیات و اندیشههای خیام
پرسیدیم.
موثقترین
نسخهای که از رباعیات خیام در دست داریم، کدام است؟
در زمان خیام هیچکس نگفته که او رباعیسرا بوده است. تقریباً ۱۵۰ سال بعد از خیام رباعیهایی که مال اوست کشف شده است. نسخه موثق -یعنی
قدیمیترین رباعیهایی که در کتابهای مختلف بوده است- بیش از ۱۳ رباعی
نیست. مرحوم صادق هدایت بر اساس مضمون این ۱۳ رباعی که مثلاً در مرصادالعباد و جاهای دیگر
آمده، حدود ۸۰ رباعی
را جدا کرده با این دیدگاه که درحقیقت این رباعیها از آن خیام است؛ اما دیگران تا
۸۰۰ رباعی
را به خیام نسبت دادهاند. باید بگوییم نسخهای که مصحح باشد و به تازگی تصحیح شده
باشد نداریم. همان نسخههای گذشته است که چاپ شده است. بهترین هم همان تعدادی است
که صادق هدایت
جدا کرده است.
چرا در
نسخههای مختلف اینقدر تعداد رباعیها متفاوت است؟
این اتفاق در طول زمان افتاده است. میدانید که خود خیام هم به رباعیگفتن
اشارهای نکرده است. بعد از خیام هرکس که خواسته است رباعیای بسراید که تعریضی به
فلک داشته باشد، به خیام نسبتش داده است. بنابراین در طول زمان خیامیهایی داشتهایم
که اشعار آنها به عمر خیام نیشابوری نسبت داده شده و همه به نام رباعیهای خیام
چاپ شده است. مرحوم محیط طباطبایی خیامیها را در یک کتاب معرفی کرده است، به
عنوان خیام یا خیامی و بعضی رباعیهایی را هم که مربوط به آنها بوده ذکر کرده
است. دکتر خانلری هم مجموعهای را به عنوان خیام چاپ کرده است.
خیام
دانشمند بزرگی هم بوده است، چطور میشود وجه ادبی او را که همراه با تخیل است، با
توجه به وجه علمی او که بر واقعیت و منطق بیرونی استوار است، توضیح داد؟
خیام یا هرکس که این رباعیات را گفته در اصل یک معترض ادبی بوده است.
در واقع آنچه در دل داشته بیان کرده است. هرکس که شخصیت علمی دارد ممکن است آنچه
در دل دارد به صورت شعر یا رباعی بیان کند. مثل آن چیزی که به ابوعلیسینا یا به
خواجه نصیرالدین توسی نسبت میدهند. اینها همه نشاندهنده این است که آنها هم انسانهایی
با احساس و عاطفه خاص هستند. بنابراین از جنبه احساسی یا عاطفی هم بهرهای دارند
که در قالب اشعار یا رباعیات یا چیزهای دیگری بروز میکند.
چه چیزی
باعث شده که اندیشه او -که در قالب اشعارش بیان شده است- ماندگار شود و تا امروز
جذاب و خواندنی باقی بماند؟
در اندیشه او در حقیقت نوعی اعتراض به فلک است.
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلکی دگر چنان ساختمی
کازاده به کام دل رسیدی آسان
این برای همه کسانی که اهل ادب و اعتراض هستند جالب است. چون اصولاً
ادب یک مسئله اعتراضی است. ادب میخواهد آنچه واقعیت است به آن چیزی که آرمان و حقیقت
است متصل کند. بنابراین در طول زمان نه تنها از رباعیها پرهیز نمیکردهاند که
مورد علاقه هم بوده است، بهخصوص وقتی که رباعیها به وسیله ادوارد فیتز جرالد
ترجمه شد و در اروپا شهرت گرفت، بازتابش در ایران هم خیلی مؤثر بود.
به نظر
شما افکار خیام چقدر ریشه در اندیشههای ایرانی دارد و او از چه کسانی تأثیر گرفته
است؟
اندیشه خیام اندیشهای انسانی است. چند سال پیش کتابی با عنوان «خیامی
دیگر» در مورد عطار و خیام در آمده است. عطار پیش از خیام میزیسته است و ما در
این کتاب میبینیم که مضمون بسیاری از رباعیات خیام مشابه رباعیهایی است که عطار
در مختارنامه سروده است.