ایسنا: رویا صدر با بیان اینکه پیوند زبان زنده و عامیانه مردم کوچه و بازار با زبان ادب فارسی آثار طنز ایرج پزشکزاد را خواندنیتر کرده، میگوید: کمتر نویسندهای این شانس را یافته که نوشتههایش بهصورت تکیهکلام مردم کوچه و بازار دربیاید و وارد زبان و فرهنگ سیاسی و اجتماعی مردم ما شود.
این طنزپرداز و پژوهشگر طنز در پی درگذشت ایرج پزشکزاد، در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده، نوشته است: خبر کوتاه بود: «ایرج پزشکزاد چهره بیبدیل طنز ایران درگذشت.»
میتوانیم با تاسف از درگذشتش به یاد بیاوریم که رمان «دایی جان ناپلئون» او با طنز شیرین، هوشمندانه و کناییاش رمان یکه طنز تاریخ ادبیات ماست. کمتر نویسندهای این شانس را یافته که نوشتههایش بهصورت تکیهکلام مردم کوچه و بازار دربیاید و وارد زبان و فرهنگ سیاسی و اجتماعی مردم ما شود.
میتوانیم به یاد بیاوریم که پزشکزاد قلمی چندمنظوره داشت که در نمایشنامه، پژوهش، رمان، ترجمه، داستان کوتاه و نقد ادبی طنز توانست آثار ماندگاری از خود بهجا بگذارد. پزشکزاد متولد ۱۳۰۶ و از نویسندگان دوران گذار ایران از سنت به مدرنیته بود. در خانوادهای اشرافی بزرگ شده و در فضای زندگی مدرن تحصیل کرده بود و از رهگذر آشنایی نزدیک با تقابل این دو فضا توانست به روانشناسی اجتماعی و سیاسی عمیق آدمهای دوران خود دست یابد و با دستمایه قرار دادن یافتههای خود به آثار طنزش عمق بخشد. رمان «دایی جان ناپلئون» حکایتگر زوال اشرافیت در سایۀ رشد بورژوازی و تغییر ساختاری طبقات اجتماعی در دهههای ابتدایی قرن حاضر است. جاری ساختن لحنهای متفاوت برای آدمهای این اثر بهتناسب کاراکتر، شخصیت و جنسیت آنها به طنزِ عبارتی آن عمق میبخشد. طنزی شیرین، هوشمندانه، چندلایه و کنایی که بر بستر قصهای سرراست و بیادعا جاری میشود و شکل میگیرد و رمانی خوشخوان و مفرح میسازد. اثر در انعکاس رفتار و روابط آدمیان در سطح نمیماند و به عمق رفتارهای فردی و اجتماعی نقب میزند تا رنگ اثری تمثیلی درباره جامعه ایرانی به خود بگیرد و اصطلاح «نگاه دایی جان ناپلئونی» بهعنوان نماد توهم توطئه و جنون خودقهرمانپنداری در حافظه جمعی ایرانیان جا گیرد. ما در شخصیتهای دایی جان ناپلئون خودمان را دیدیم. شخصیتهایی که دقیق و هنرمندانه پرداخته شدهاند تا هر یک نمایندۀ یک تیپ اجتماعی و شخصیتی باشند و ذهن ایرانی در پس هاله طنز قوی و ماندگار اثر، شخصیتهایی باورپذیر و زنده را ببیند که با آنها آشناست.
میتوانیم از دیگر آثارش یاد کنیم، از ستون پرطرفدار: «آسمون ریسمون» او در مجله فردوسی که در حقیقت نقد ادبی در قالب طنز بود و سبکآفرینی بهشمار میرفت و پیروان بسیاری پیدا کرد. از «ماشاءالله خان در دربار هارونالرشید» که ساختاری نمایشی داشت و بعدها منبع الهام آفرینش آثاری مثل سریال «قهوه تلخ» شد و پزشکزاد در آن هنر طنز خود را در بازی با واژهها و واژهسازی و آمیختن واژههای فارسی و عربی و ایجاد طنز موقعیت به نمایش گذاشت. پزشکزاد قلمی روان داشت و آثارش ازنظر نگارشی ساختاری محکم داشتند که این توان را در سایه آشنایی عمیق با ادبیات فارسی به دست آورده بود. انعکاس این آشنایی را میتوان در کتابهای پژوهشی او ازجمله «حافظ ناشنیده پند» و «طنز فاخر سعدی» دید. این آشنایی او با ادبیات فارسی با شناختش از زیروبم زبان مردم کوچه و بازار عجین شده بود و پیوند زبان زنده و عامیانه مردم کوچه و بازار با زبان ادب فارسی آثار طنزش را خواندنیتر و برخوردار از ارزشهای ادبی کرده بود.
میتوانیم به پاس لحظات شیرینی که با آثارش برایمان آفرید بهخاطر درگذشتش به یکدیگر تسلیت بگوییم و حسرت بخوریم که کاش بهخاطر خدمتی که به ادبیات طنز این کشور کرده بود میتوانست سالهای واپسین زندگی خود را آنطور که آرزو داشت به کشورش برگردد و بنویسد. او در گفتوگویی گفته بود که باید در محیط باشد تا بنویسد و گفته بود اگر در ایران بود احتمالاً خیلی زیاد نوشته بود... ایرج پزشکزاد در ۹۴سالگی در لسآنجلس دارفانی را وداع گفت تا با آثار طنزش ازجمله «دایی جان ناپلئون» جاودان شود؛ اثری که آن را در وطنش نوشت تا بازتاب ویژگیهای طنزآلودۀ زندگی ما باشد و در هر لحظه حس کنیم گویا تفکر دایی جان و پارانویایش همچنان در ذهن و زندگی ما حضور دارد...