کد مطلب: ۳۰۱۶۷
تاریخ انتشار: سه شنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۱

دلایل گرایش ایرانی‌ها به سخنرانی‌ها و کتاب‌های انگیزشی

سیدمسعود آریا دوست

ایلنا: ترویج قارچ‌گونه‌ی سخنرانی‌ها و کتاب‌های به اصطلاح انگیزشی در سطح کشور، این شائبه و تردید را در اذهان ایجاد می‌کند که آیا ضمن ایراد سخنرانی و ترجمه و کتابتِ کتاب‌های مربوطه، نظارتی به محتوای چنین منابعی وجود دارد یا خیر؟

احمد به‌پژوه (روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران) در پاسخ به این موضوع می‌گوید: "به بسیاری از این ترجمه‌ها، باید با شک و تردید نگاه کرد... هم به لحاظ علمی و مستند بودن و هم به لحاظ صحت ترجمه، باید شک کرد." او در ادامه‌ی سخنانش، به احتمالِ حضور مافیا در این بخش واکنش نشان داد و تصریح کرد: "احتمالاً می‌توان چنین ابراز نظری داشت. همین‌قدر که برخی موسسه‌ها و سازمان‌ها با فراغ بال و آسودگی خاطر، چنین کارهای بی‌ارزشی را منتشر می‌کنند و از قضا کسی هم با آنها کاری ندارد، باید گفت که حتماً موضوعی پشت پرده وجود دارد." تشریح وظایف سازمان‌های مربوطه در مواجهه‌ی علمی با سخنرانی‌ها و کتاب‌های انگیزشی، بررسی کیفیت منابع انگیزشی در قبل و بعد از انقلاب ۵۷، نقش آزادی بیان در ترویج سخنان علمی و همچنین توصیه به خانواده‌ها در جهت چگونه تربیت کردن فرزندانی که دارای اعتماد به نفس کافی باشند، از جمله مباحثی است که در این گفتگو می‌خوانید.

در خصوص تاریخچۀ سخنرانی‌های انگیزشی مقداری توضیح بدهید. این نوع سخنرانی‌ها از چه زمانی شروع شده‌اند؟

حقیقت این است که ترویج این نوع سخنرانی‌ها و کتاب‌ها در سال‌های اخیر به اوج خود رسیده است. هرچند که کم‌وبیش قبل از انقلاب هم چنین مسائلی عنوان می‌شد. بعد از انقلاب و بخصوص در ده سال اخیر ضمن گسترش اینترنت و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها، ترویج این سخنرانی‌ها و کتاب‌ها نیز بیشتر شده است. این نوع سخنرانی‌ها پیشتر با عنوان "رازهای موفقیت" شناخته می‌شوند.

شکی نیست که دنیای پیرامون ما یک دنیای رقابتی است و همۀ ما در حال مسابقه هستیم؛ هرچند که از این مسابقه خبر نداشته باشیم. عموم همکاران و دوستان ما در حال مسابقه با ما هستند. هرچند که ممکن است ما از این مسابقه بی‌خبر باشیم. این رقابت در حیطۀ کسب ثروت، علم و موارد مختلف وجود دارد. درواقع این مسابقه به دنبال پاسخگویی به یک سؤال و خواسته‌ای معین است. این خواسته، در "سعادت" خلاصه می‌شود. در زمان‌های قدیم، این خواسته و هدف، در داشتن فرزندان فراوان تأمین می‌شد. شخصی با ازدیاد محصولات کشاورزی خود در پی کسب سعادت بود. فرد دیگری ضمن زیارت چندین بار کعبه می‌خواهد سعادتمند شود. در مجموع تعریف سعادت از فردی به فردی دیگر متفاوت است.

از منظر نگاه دینی هم می‌توان گفت که کسب سعادت در فطرت آدمی وجود دارد؛ چراکه خدای متعال خالق مطلق است و آدمی نیز از این جهت در پی خلاقیت است. لذا انگیزۀ درونی برتری‌جویی و غلبه کردن و پیروزی و سعادتمند شدن در همۀ افراد، ولو به اشکال گوناگون وجود داشته و دارد.

در مورد سخنرانی‌های انگیزشی باید بگویم که قبل از انقلاب نیز این روند وجود داشت. گروه‌های فرهنگی آذر، هدف و خوارزمی فعالیت‌هایی در این مورد انجام می‌دادند و خانواده‌هایی که امکانات بهتری در دسترس داشتند، فرزندان خود را روانۀ این مؤسسات آموزشی می‌کردند. بعد از انقلاب نیز سازمان‌های مشابهی ایجاد شده و همایش‌های بزرگی برگزار می‌شود و برخی از موسسه‌های آموزشی به دانش آموزان ممتاز بورسیۀ تحصیلی می‌دهند.

در سال‌های اخیر بازار سخنرانی‌های انگیزشی گرم شده و افراد متعددی (مانند روانشناسان، فیلسوفان، مهندسان، پزشکان و حقوق‌دانان) وارد این عرصه و میدان شده‌اند. شایان ذکر است که همۀ این افراد را نمی‌توان با یک چوب راند و لازم است سوابق علمی تک تک آنها را بررسی کرد تا قابلیت‌های آنها مشخص شود. برای مثال، من فکر می‌کنم تخصص برخی آقایان یک رشته خاص تحصیلی است، ولی وقتی صحبت‌های آنها را راجع به رازهای موفقیت می‌شنویم، باید در خصوص صدق سخنانشان دست به تحلیل و بررسی زد. در مجموع نکته‌ای که مورد نظر شما است و من هم با آن مخالف هستم، به فریب دادن و شیادی مدعیان این حوزه بازمی‌گردد و باید با این افراد برخورد شود.

برخی از سخنرانان انگیزشی در جلسات خود آن‌چنان سخن می‌گویند که انگار می‌توان در زندگی آدم‌ها معجزه کرد! این سخنان درست نیست و فریب‌دهنده است! فراموش نکنیم که به لحاظ علمی عوامل متعددی در موفقیت فرد دخیل هستند. اینجانب شانزده عامل موفقیت را معرفی کرده‌ام که اولین عامل آن هوش ژنتیکی است. طبق این عامل، شخصی که بهرۀ هوشی‌ 70 دارد، اگر در هزاران کلاس موفقیت هم شرکت کند، باز هم نمی‌تواند در دانشگاه موفق شود! چراکه فاقد یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت است. اگر فردی هوش ژنتیکی لازم را نداشته باشد، موفقیت برای او در سطح دانشگاه دشوار خواهد بود یا بهتر است بگویم محال است. البته در مسیر موفقیت در هر کاری، هوش هیجانی، هوش اجتماعی و هوش معنوی را هم باید در نظر داشت. در مجموع، ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم می‌دهند تا فردی موفق شود. این طور نیست که یک شخص فقط با شرکت در یک جلسۀ سخنرانی انگیزشی به موفقیت لازم برسد؛ «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود.»

جا دارد که به بیان مولا علی (ع) اشاره کنم: "نگاه کن چه می‌گوید، نگاه نکن چه کسی می‌گوید." بنابراین به‌طورکلی سخنرانی‌های انگیزشی این افراد را نفی نمی‌کنیم، بلکه لازم است محتوای این گونه سخنرانی‌ها، تک تک و به‌صورت موردی بررسی شوند. این موضوع را هم لازم است تذکر ‌دهم که برخی از سخنران‌های عامه‌پسند، برای رونق کسب‌وکار خود به سمت ارائۀ آمار و ارقام می‌روند و ادعای خود را طبق اعداد و ارقام عنوان می‌کنند. ما باید از آنها سؤال کنیم که این آمار و ارقام را از کجا ‌آورده‌اید؟ مستند سخن گفتن جزو ویژگی‌های یک فرد عالِم است. پس ضمن احترام به همۀ این افراد، لازم است به آنها هشدار داد که از فریبکاری مردم اجتناب کنند. در دین اسلام نگاه جالبی به چنین موضوعی وجود دارد. برای مثال، در یک موضوع، هم فریب‌دهنده و هم فریب خورنده هر دو مسئول هستند. هم زناکار و هم زنا شونده مسئول هستند؛ هم رشوه دهنده و هم رشوه گیرنده مسئول هستند. لذا اگر مردم جامعه نسنجیده ازاین‌گونه سخنرانی‌های انگیزشی استقبال و در یک سخنرانی غیرعلمی شرکت کردند و هزینۀ زیادی پرداخت نمودند و آن سخنران را تشویق کردند، مشخصاً دکان این گونه افراد داغ می‌شود!

به هر جهت در جامعه باید یک نهادی وجود داشته باشد که با چنین افرادی برخورد کند.

این سخنی منطقی و درست است. نهاد مذکور می‌تواند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد و نظارت لازم را به عهده بگیرد و سوابق علمی این گونه افراد را بررسی کند. همچنین سازمان‌ها و انجمن‌های علمی می‌توانند اطلاع‌رسانی کنند و در صورت لزوم افشاگری نمایند (مانند سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره).

آیا در جامعه چنین نظارتی وجود دارد؟

تا حد زیادی وجود ندارد.

یعنی بررسی کیفیت و جایگاه سخنرانی‌های انگیزشی در کشور ما رها شده است؟

بلی، همین طور است. ممکن است هر فردی برای معرفی خودش دست به تبلیغات بزند و راجع به هر موضوعی که دوست دارد سخن بگوید. در مقابل، کسی از این فرد نمی‌پرسد که آیا در این زمینه تخصص دارد یا خیر؟!

با این توصیف اگر کسی بخواهد در یک موضوع خاص مثلا اجتماعی یا سیاسی سخن بگوید یا تبلیغ کند، با او برخورد جدی می‌شود. چرا این دوگانگی وجود دارد؟

به خاطر این است که در کشور ما درباره مسائل سیاسی و ... حساسیت خاصی وجود دارد. برای مثال، اگر فردی در "پارک شهر تهران" چهار پایه‌ای زیر پایش بگذارد و راجع به سخنرانی یک مقام مسئول صحبت کند، با او برخورد می‌شود. اما اگر خوانندۀ نوپایی کنسرت برگزار کند و کسی سخنرانی انگیزشی اجرا نماید و یک شبه میلیون‌ها تومان به جیب بزند، کسی به آن فرد کاری ندارد!

مشخصاً تأثیرات سوء سخنرانی‌های انگیزشی که بر پایه اصول علمی نباشد، نسبت به یک انتقاد سیاسی می‌تواند بیشتر باشد. با این وصف کسی با مدعیان این حوزه برخورد نمی‌کند.

بله، همین‌طور است. این نوع دوگانگی، از جمله ویژگی‌های جامعۀ رها شده است. در حال حاضر خانم‌ها و آقایانی هستند که در راستای ترویج آنچه که «عرفان» می‌نامند!، فعالیت دارند. کسی نیست به این افراد بگوید که آیا اصلاً سواد چنین کاری را دارید یا خیر؟ اینجانب شخصاً مراجعه‌کنندگانی داشته‌ام که نزد همین افراد رفته‌اند و نیز فردی که ادعای انرژی‌درمانی داشته و مراجعه‌کننده را قربانی آزارهای جنسی خود قرار داده است. با این وصف متأسفانه فردی که مورد تجاوز قرار گرفته، سکوت کرده و از ترس آبروی خود شکایتی را مطرح نکرده است.

در روزهای اخیر سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره، حدود ۱۴۰ نفر را به‌عنوان کسانی که تحصیلات روان‌شناسی نداشته و مدارک لازمه را برای فعالیت خود ندارند، معرفی کرده است. نفس این کار خیلی خوب است و سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره، یک سازمان قانونی است و طبق قانون، اگر فردی بخواهد فعالیتی در این حوزه انجام دهد، باید از این سازمان درخواست مجوز یا پروانه کند. اما با این وصف چنین اتفاقی در مورد سخنرانی‌های انگیزشی که سؤال مد نظر شماست رخ نمی‌دهد و هیچ نظارتی بر چنین کارهایی وجود ندارد. البته در کشور ما در بسیاری از حیطه‌های فرهنگی با چنین مشکلی دست‌وپنجه نرم می‌کنیم. به‌عنوان نمونه کدام سازمان بر کارگاه‌های تولید لباس نظارت دارد؟ آیا این کارگاه‌ها طبق فرهنگ کشور ما دست به تولید لباس می‌زنند؟ کدام سازمان بر کلاس‌های موسیقی نظارت دارد؟ در حال حاضر به نظر می‌رسد کشور ما در چنین مواردی رها شده است!

امروزه متأسفانه در خانواده‌های ایرانی به فرزندان خود تلقین می‌کنند که اگر درس نخوانند بدبخت می‌شوند! اما در مقابل این ادعا تعداد زیادی را سراغ داریم که ضمن ورود مستقیم به بازار کار و بدون تحصیلات دانشگاهی موفق شده‌اند. متأسفانه چشم و هم‌چشمی خانواده‌های ایرانی موجب شده که برخی از خانواده‌ها از نان شب خود بزنند تا فرزندشان را در کلاس‌های تقویتی، کلاس‌های تست‌زنی! و یا مدرسۀ غیرانتفاعی ثبت نام کنند. این یک تفکر نادرست است و ما به جای این کارها باید به فکر آموزش مهارت‌های زندگی و تفکر انتقادی به فرزندانمان باشیم.

آیا تا حالا فکر کرده‌اید که پول‌های میلیونی که خانواده‌ها به این سخنران‌ها می‌دهند، از کجا و با چه زحمتی تأمین می‌شود؟ خانواده‌ها باید آگاه شوند که آیا صرفاً با شرکت در یک جلسه سخنرانی، بچه‌هایشان موفق می‌شوند؟! شک نکنید که فضای امن خانواده، رفتارهای مناسب والدین، مورد تشویق قرار گرفتن، تفکرِ مثبت داشتن و عوامل دیگر بیشتر از یک سخنرانی انگیزشی تأثیر مثبت بر موفقیت و سلامت روانی فرزندان آنها خواهد داشت. دولت و نهادهای نظارتی باید به چنین وضعیتی نظارت داشته باشند و اجازۀ فعالیت به هر فردی ندهند و از این افراد مدارک تخصصی لازم را طلب نمایند. من در گفتگوها و جلسه‌های مشاورۀ خود، اجازه می‌دهم تا سخنانم را ضبط کنند؛ چراکه بر اساس مطالعات و پژوهش‌های علمی، سخن می‌گویم. لذا بیمی از ضبط و حتی پخش آن ندارم. در همین رابطه باید مدعیان این حیطه را مورد سؤال قرار داد تا سره از ناسره مشخص شود.

نمونۀ دیگری از رهاشدگی جامعه، مؤسسات همسرگزینی است که پول‌های کلانی می‌گیرند تا برای اشخاص همسر معرفی کنند! درحالی‌که همسرگزینی یک روش علمی دارد و من در کتاب "ازدواج موفق و خانوادۀ سالم، چگونه؟" (انتشارات انجمن اولیا و مربیان) دربارۀ شانزده عامل مؤثر بر ازدواج موفق توضیح داده‌ام. موضوع همسرگزینی، یک فعالیت علمی- فرهنگی است و هرکسی نباید وارد این حوزه شود، ولی متأسفانه به‌آسانی اجازۀ فعالیت در چنین حوزۀ مهم و حساسی را صادر می‌کنند.

به نظر شما اقبال جامعه بیشتر به کدام سمت است؟ مردم بیشتر به سمت کتاب‌های علمیِ روان‌شناسان خبره و با تجربه می‌روند یا به سمت سخنران‌های انگیزشی موجود؟

من معتقدم که اکثر افراد جامعۀ ما ترجیح می‌دهند به جای خواندن یک اثر علمی، یک سخنرانی را گوش کنند و آنها حوصله خواندن کتاب علمی ندارند! این موضوع هم امری فرهنگی است و به نظام آموزشی کشور ما مربوط می‌شود.

یعنی تنبلی را به ما آموزش داده‌اند؟

بله؛ ما همۀ رفتارها را یاد می‌گیریم. لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن، سؤال کردن، انتقاد کردن را یاد می‌‌گیریم. به بیان بهتر، این گونه امور را در خانواده و در نظام آموزشی به ما یاد می‌دهند، خواندنِ کتاب نیز همین‌گونه است؛ باید خواندن را هم آموخت.

جمله‌ای زیبا در فرهنگ ما وجود دارد که "شنونده، باید عاقل باشد." من بارها به دانشجویانم گفته‌ام که "خواننده هم باید عاقل باشد". بارها دانشجویان من، موضوع یا مطلبی را به کتابی ارجاع داده‌اند؛ با این وصف به آنها تذکر داده‌ام که قرار نیست هر مطلب مکتوبی را قبول کنیم! و باید تفکر انتقادی داشته باشیم.

در یک نظام آموزشی استبدادی می‌توان به دانش‌آموزان آموخت که ۲ به علاوۀ ۲ برابر با ۵ می‌شود! در یک نظام آموزشی استبدادی، برخی می‌خواهند دانش‌آموزانِ مطیع و چشم و گوش بسته تربیت کنند! در این گونه نظام‌ها، فقط یک نفر سخن می‌گوید و بقیه هم باید گوش کنند! و چنین ویژگی، به کل جامعه تسری می‌یابد. در چنین جامعه‌ای، یک سخنران در یک تریبون ساعت‌ها سخنرانی می‌کند و در نهایت بدون هیچ سؤال و جوابی، آن مکان را ترک می‌کند و اجازۀ طرح سؤال نمی‌دهند! مشابه همین روند نیز در سخنرانی‌های انگیزشی و حتی در خانواده‌ها وجود دارد. همان‌طور که گفتم رابطه‌ای متقابل بین گوینده و شنونده وجود دارد. اکنون اگر من ادعاهایی را مطرح می‌کنم، باید اجازه دهم خواننده یا شنونده دست به انتقاد بزند. در نهایت من باید پاسخگو باشم و توان دفاع و استدلال علمی دارم یا ندارم. ازاین‌رو، متأسفانه بسیاری از سؤال‌های دینی و غیردینی نوجوانان و جوانان ما پاسخ داده نشده است. در مجموع معتقدم افرادی که دست به سخنرانی انگیزشی می‌زنند باید تک به تک مورد مداقه قرار گیرند و بررسی شوند.

موضوع دیگر چاپ‌های پی در پی ترجمه‌های کتاب‌های انگیزشی است. گاهی این سؤال ایجاد می‌شود که آیا این کتاب‌ها در کشورِ نویسندۀ آن کتاب هم تا این حد مورد اقبال قرار می‌گیرد یا خیر؟

حقیقت این است که فرهنگ مطالعه در کشورهای پیشرفته بسیار بالا است و به خواندن و نوشتن بسیار اهمیت می‌دهند. در ایران، به بسیاری از این ترجمه‌ها، باید با شک و تردید نگاه کرد!

شک و تردید به کیفیت ترجمه‌ها یا کیفیتِ علمیِ کتاب اصلی؟

هر دو؛ هم به لحاظ علمی و مستند بودن و هم به لحاظ صحت ترجمه. دنیای ما دنیایی آشفته است. در غرب هم چنین وضعیتی وجود دارد. در آنجا هم کتاب‌های ضعیف چاپ و منتشر می‌شود. در نظام آموزشی ما دانش‌آموزان و دانشجویان، از نظر کتاب‌شناسی و بررسی صحت، دقت و مستند بودن کتاب، آموزش نمی‌بینند و درنتیجه زمینۀ انتشار کتاب‌های ضعیف فراهم می‌شود. انتشار کتاب‌های ضعیف، سم است! چرا بررسی نمی‌کنند؟! وقتی می‌خواهیم یک سیب را بخوریم، آن را بررسی می‌کنیم ولی برای تهیه و خواندن یک کتاب، چنین دقتی به خرج نمی‌دهیم. علت این موضوع چیست؟ بالاخره خانواده‌ها به یک منبع علمی معتبر باید اعتماد کنند. با این وصف چنین حساسیت علمی نزد مطبوعات دیگر وجود ندارد و به همین خاطر شاهد حضور ده‌ها مجلۀ زرد در چنین حیطه‌هایی هستیم.

آیا می‌توان گفت یک مافیا پشت ترویج منابع غیرعلمیِ انگیزشی وجود دارد که ضمن چنین بی‌محتوایی، باز هم منتشر می‌شوند؟ درست شبیه صنعت خودرو و یا پتروشیمی که باوجود همۀ اعتراض‌ها، باز هم بدون هیچ مشکلی به کار خود ادامه می‌دهند.

بله؛ احتمالاً می‌توان چنین ابراز نظری داشت. همین‌قدر که برخی موسسه‌ها و سازمان‌ها با فراغ بال و آسودگی خاطر، چنین کارهای بی‌ارزشی را منتشر می‌کنند و از قضا کسی هم با آنها کاری ندارد، باید گفت که حتماً موضوعی پشت پرده وجود دارد.

اشاره‌ای هم به رخدادهای سال‌های قبل‌تر و حتی از انقلاب در باب محتواهای انگیزشی داشتید. به نظر شما منابع آن دوران نسبت به منابع موجود چه تغییراتی داشته است؟

پاسخ به این سؤال مقداری دشوار است. درهر حال قبل از انقلاب دامنۀ این نوع فعالیت‌ها محدود بود؛ چرا که رسانه‌های آن زمان مثل امروز فعال و گسترده نبودند. اما در مجموع آن فعالیت‌ها، فعالیت‌های سالم‌تری ارزیابی می‌شوند. می‌توان گفت ثروت اندوزی و شیادی کمتری در آن فعالیت‌های انگیزشی وجود داشت. اما اکنون هر فردی به خودش اجازه می‌دهد که در هر زمینه‌ای وارد شود. از قضا هیچ نهادی هم بر این روند نظارت ندارد و برای آن ممانعت قانونی ایجاد نمی‌کند. نمونه آن همین کلاس‌های عرفانی است که به‌صورت زیرزمینی در حال ترویج هستند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین صدا و سیما نقش مهمی را در این زمینه برعهده دارند. با این وصف باید گفت که وقتی صدا و سیما بخشی از بودجۀ خود را از مسیر تبلیغات تأمین می‌کند، نباید انتظار داشت که درست عمل کنند! به اعتقاد من رسانه‌های ما حاضرند هر تبلیغی را بدون بررسی محتوای آن، پخش نمایند. رسانه‌ای مثل صدا و سیما هم گاها بدون بررسی محتوا و صرفاً در عوض دریافت پول، هر تبلیغی را پخش می‌کند.

به‌عنوان یک روان‌شناس چه توصیه‌ای به افرادی دارید که خواهان انگیزه گرفتن هستند؟ از کجا و با چه منابعی شروع کنند؟ به‌هرحال ممکن است سراغ همین سخنرانی‌های انگیزشی بروند.

اولین توصیه من آموزش خانواده‌ها است. آموزش خانواده‌ها، از مسیر وزارت آموزش و پرورش و همچنین صدا و سیما باید یک اصل باشد. باید به خانواده‌ها گفت که با فرزندان خود دوست باشید. لازم است با آنها صادق باشید و از خود رای بودن و استبداد پرهیز کنید. والدین باید الگوهای خوبی برای فرزندان خود باشند. حضور همیشگی پدر و مادرها در فضای مجازی موجب می‌شود که آنها از زندگی واقعی و از بودن با فرزندانشان فاصله بگیرند. در چنین موقعیتی مطمئناً دختران و پسران ما هم به فضای مجازی پناه می‌برند. در خانواده و در جامعه باید فضای بازاندیشی حاکم باشد.

در خانواده و در جامعه باید فضای انتقادی ایجاد شود. در جامعه‌ای که "چرا" وجود ندارد، آن جامعه، بی‌قانون می‌شود. وقتی از "چرایی تصمیم مسئولان" نتوان پرسید، بدون شک جامعه همینی خواهد شد که می‌بینیم. با وجود تمام این مشکلات، ما باز هم امیدواریم. امیدواریم که آیندۀ روشن و پرفروغی داشته باشیم. امیدواریم جوانان ما و نسلِ آیندۀ کشور ما بتوانند نقش خود را به خوبی ایفا کنند، چراکه در ناامیدی بسی امید است.

 

 

0/700
send to friend
مرکز فرهنگی شهر کتاب

نشانی: تهران، خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمدقصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم، پلاک ۸

تلفن: ۸۸۷۲۳۳۱۶ - ۸۸۷۱۷۴۵۸
دورنگار: ۸۸۷۱۹۲۳۲

 

 

 

تمام محتوای این سایت تحت مجوز بین‌المللی «کریتیو کامنز ۴» منتشر می‌شود.

 

عضویت در خبرنامه الکترونیکی شهرکتاب

Designed & Developed by DORHOST