بهار ـ سیدفرزام حسینی: وقتی دو گونه هنری ـ شعر و عکس ـ در کنار هم در یک مجموعه قرار میگیرند نویدبخشِ معنای تازهای فراتر از آن چیزی که در هریکشان به تنهایی وجود دارد، خواهند بود؟ پاسخ به این پرسش را میتوان در تمام مجموعههایی که از کنار هم قرار گرفتن این دو گونه تشکیل شدهاند، جستوجو کرد. مجموعه تازه گروس عبدالملکیان واجد چنین شرایطی است. «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» گزیدهای از کارهای پیشتر منتشرشده «گروس عبدالملکیان» در مجموعه شعرهای قبلیاش است که در کنار عکسهایی از عکاسان بنام و جوان ایرانی نشسته است. در این گفتوگو به شکلی کلی به جوانبی از این پرسش، پاسخ داده شده و لازم به ذکر نیست که جواب اقناعی و تکمیلی مجالی فراتر از این فرصت کوتاه را میطلبد. گروس عبدالملکیان از چهرههای جوان شعر معاصر فارسی است که معرف حضور بیشتر شعرخوانان حرفهای و مخاطبان شعر امروز فارسی است. از جمله کارهای دیگر وی میتوان به مجموعه اشعار «حفرهها»، «رنگهای رفته دنیا»، «پرنده پنهان» و غیره اشاره داشت. گفتوگویی کوتاه را با این شاعر به بهانه چاپ چهارم این مجموعه شعر-عکس در زیر میخوانید.
برای اولین سوال بفرمایید اساسا چه مسالهای منجر به شکلگیری ایده چنین کتابی شد؟ کتابی که در آن شعر و عکس در کنار هم به چاپ رسیدهاند.
در ابتدا علاقهمندم به این نکته اشاره کنم که تمام شعرهای این کتاب پیش از این در مجموعههای دیگر به شکل مستقل منتشر شدهاند و آن چند شعر تازه نیز در یک سال گذشته در مطبوعات به چاپ رسیدهاند. یعنی در ابتدا سعی کردهام ساحتهای تاویلی و تفسیری شعر را به صورت متنی مستقل محدود نکرده باشم و اجازه دهم تا مخاطب صرفا براساس چارچوبهای ذهنی خود با آن برخورد کند. اما چاپ مجدد این آثار در کنار عکس کارکرد دیگری مییابد. یعنی همنشینی دو مدیوم هنری شعر و عکس با هم است. تصادف و تلاقی این دو گونه هنری است در راستای این نگاه که فضای سومی در این میان پدید بیاید.
چقدر از ایدههای مشابه این کار استفاده کردید؟ مثلا دو کتابی که نشر «حرفه هنرمند» همراه با عکس و شعر شاعران جهان منتشر کرد.
کتاب «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» اساسا فضای دیگری دارد. اول اینکه عکسهای کتاب «حرفه هنرمند» صرفا از تاریخ عکاسی انتخاب شده که بارها و بارها پیش از انتشار در آن مجموعه دیده شدهاند. اما عکسهای کتاب «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» کاملا تازهاند. دوم اینکه فضای این کتاب اگرچه مدرن اما کاملا ایرانی است، یعنی گزینهای از شعرهای من در کنار عکسهایی از ۳۶ عکاس برجسته ایرانی که به زعم بسیاری از دوستان شاعر و منتقد یا مخاطبان هنر، فضایی یکدست و نزدیک را با حس و حال مخاطب ایرانی رقم زده است. ضمن این تفاوتهای کلی، شاید اساسیترین تفاوت این مقوله باشد که در این کتاب سعی شده است شعرها در مسیر یک تداعی درونی، یابنده عکسها باشند و از همین منظر و از زاویه نشانهشناسی، غالب نشانههای همنشینی در این کار نمایهای است، در صورتی که تا آنجا که به خاطر دارم سیستم انتخاب در کتاب «حرفه هنرمند» بیشتر براساس نشانهشناسی شمایلی شکل گرفته است.
ببینید در کتاب شما عکسها و شعرها بعضا با هم بیارتباطند؛ این مساله را از جهتی میتوان مثبت تلقی کرد، یعنی از شیوه نخنماشده همخوانی ظاهری عکس و شعر استفاده نکردهاید. اما چه مولفههایی در همنشینی این عکس-شعرها برایتان مطرح بود؟
بههرحال هنر مدرن به جستوجوی زیبایی نامانوس است. به جستوجوی قرابت در زیبایی. یعنی همانطور که خودتان اشاره کردید در این کتاب گاهی یک شعر و عکس در ظاهر به هم بیارتباطند اما در باطن و با تاملی بیشتر در لایههای بعدی رابطه میان آنها کشف یا لمس میشود و اتفاقا این چیدمانها را در کتاب بیشتر دوست دارم مثل شعر صفحه۱۰، یا شعر صفحه ۴۶ یا نمونههایی از این دست. در این شکل از همنشینیها آن گفته بودلر را به خاطر میآورم که میگفت شباهت در عین عدم تشابه. اینجاست که البته اگر موفق شویم، آن زیبایی نامانوس میتواند پدیدار شود.
مساله دیگری که در همین رابطه مطرح میشود این است که آیا عکسها را متناسب با شعرها انتخاب کردید یا شعرها را متناسب با عکسها؟
روند شکلگیری این کتاب زمانی طولانی را دربرگرفت و درباره سوال شما شاید بهتر باشد به شکلی اجمالی روند کار را توضیح بدهم. در آغاز خانم نازنین طباطبایی که زحمات زیادی برای این کتاب کشیدند، آرشیوهای کامل یا منتخب بسیاری از عکاسان ایرانی را با هماهنگی آنها گردآوری کردند، که چیزی حدود چندینهزار عکس بود. پس از آن من شعرهایی را که تمایل داشتم در کتاب بیاید گزینش کردم و ما آنها را چندینبار با هم خواندیم. سپس کل آرشیوهای عکس را دیدیم و عکسهایی را که گمان میکردیم با فضای کلی شعرها هیچگونه سازگاری ندارند کنار گذاشتیم. یعنی شاید به چیزی حدود ۴۰۰قطعه عکس رسیدیم. پس از آن به بخش اصلی کار رسیدیم. در این مرحله برای مثال یکی از شعرها را انتخاب و چند روز در خلوت آن را مرور میکردیم تا کاملا در فضای آن اثر قرار بگیریم. سپس سراغ عکسها میرفتیم و به گونهای اجازه میدادیم آن شعر از درون، عکسِ خود را انتخاب کند. یعنی به گونهای براساس سیستم تداعی. اما یک تداعی درونی و از سمت شعر به سوی عکس. یعنی در این روش شعر علت انتخاب عکس بود و عکس معلول این انتخاب. همانطور که اشاره کردم این نوع حرکت از منظر نشانهشناسی، مسبب شکلگیری نشانههای نمایهای است. البته این مقوله شامل روند شکلگیری است، اما چون در چیدمان کتاب نیز ابتدا شعر آمده و بعد عکس مرتبط با آن، گمان کردیم در نگاه مخاطب نیز به شکل ضمنی و پنهان همین سیستم نشانهای درباره بسیاری از کارهای کتاب شکل بگیرد.
روند انتخاب عکسها به چه شکلی بود، خودتان سراغ عکاسان رفتید یا عکاسان برایتان عکس فرستادند؟
تا آنجا که من در جریانم، هر دو شکل اتفاق افتاده است. اما بهطور کل زحمت تمام هماهنگیهای این بخش با خانم طباطبایی بود و درنهایت هم آرشیوهای مفصلی را با هماهنگی عکاسان گردآوری کردند و اتفاقا لازم میدانم اینجا هم از ایشان و هم از همه عکاسانی که با این کتاب همکاری همدلانهای داشتند، نهایت تشکر را داشته باشم.
بهتر نبود به جای گزینش شعرهای قدیمی، چنین کاری را با مجموعه شعر جدیدتان امتحان میکردید؟
نه. ابدا چنین کاری نخواهم کرد. به این واسطه که شعر همواره باید در ابتدا مستقل و مجزا منتشر و خوانده شود تا هیچ مولفه بیرونی، ساحتهای تاویلی و تفسیری آن را محدود نکند و مخاطب هرطور که میخواهد و با توجه به فضای خاص ذهن خود، نقاط خالی و سفیدیهای درونِ متن را پرکند. حالا اعم از نقاط خالی در لایههای استعاری یا سفیدیهای میانساختاری که بحثش مفصل است و طبیعتا جایش هم اینجا نیست.
آقای عبدالملکیان! به شکلی میتوان «هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست» را کتابی لوکس و تزئینی نامید؛ آن هم به علت فرم کتاب که شعر-عکس است. نظر خودتان در اینباره چیست؟
اینطور نیست. حالا اینکه آقای کیاییان لطف کردهاند و کتاب را با کیفیتی متفاوت منتشر کردهاند، دلیل نمیشود که مخاطب، نگاه بیرونی و عرضی نسبت به آن داشته باشد و روند درونی کتاب، اعم از مقدمه و روابط میان چیدمانهای شعر و عکس را به دقت بررسی نکند.
کمی از کارهای تازهتان بگویید، کتابی برای چاپ آماده دارید؟
اگرچه به راحتی میتوانم سالی یک کتاب منتشر کنم اما تا به حال دقیقا هر سه سال یکبار، مجموعهشعرهایم را منتشر کردهام. چون در این زمینه تا حدود زیادی سختگیری و وسواس دارم. اتفاقا در حال حاضر هم درگیر ویرایش و آمادهسازی مجموعهشعر بعدیام هستم، که اگر همهچیز خوب پیش برود، گمان کنم تا یک سال دیگر به بازار بیاید. آخرین مجموعه شعرم «حفرهها» بود که در سال ۱۳۹۰ توسط نشر چشمه منتشر شد. خب، با این حساب فکر کنم مجموعه بعدیام هم اگر تا سال دیگر به چاپ برسد، از عادت تاریخیام عدول نکردهام (خنده).