سیدرضا شکراللهی متولد ۲۹ اردیبهشت ۱۳۵۱، ویراستار تخصصی ادبیات داستانی، ویراستار رادیو فرهنگ و نویسندهی «خوابگرد».
۱. میدانیم که شما آثار جدید بهویژه در حوزه ادبیات داستانی را پیگیری میکنید به تازگی چه کتابی خواندهاید و آن را معرفی کنید.
تازهترین کتابی که خواندهام، «شمایل تاریک کاخها» نوشتهی حسین سناپور است. کتابی شامل یک داستان تقریباً بلند با یک داستان خیلی بلند، شاید در حد رمانهای لاغر امروزی. داستان اولش را نپسندیدم ولی داستان دومی، گیرا بود. شاید بهزودی دربارهاش مطلبی بنویسم، برای همین حرف زیادی دربارهاش نمیزنم، جز این که حسین سناپور حالا دیگر نویسندهای ست که تعاریفی اختصاصی از نویسندگیاش دستمان داده از جمله در «زبان» آثارش. او از معدود نویسندههای نسل میانی ست که به کمترین اجزاء زبان هم در داستاننویسی بسیار توجه دارد و آثارش باهر کیفیتی از نظر ساختاری، از این نظر، هم گیراست، هم ارزشمند.
۲. بهترین داستان کوتاهی که خواندهاید چه بوده است؟
این پرسش سختی ست. داستانهای کوتاه زیادی خواندهام که خیلی خوب بودهاند. انتخاب از میان این همه داستان کوتاه در این چندین سال، کار بسیار دشواری ست. اما در میان آثار تقریباً تازهتر ایرانی، میتوانم پیشنهاد کنم مجموعهداستان «برف و سمفونی ابری» پیمان اسماعیلی را بخوانید که داستان «میان حفرههای خالی» از این مجموعه بسیار عالی ست.
۳. اثر جدیدی (کتاب یا مقاله) از شما منتشر شده یا در دست چاپ است؟ موضوع آن چیست و به چه چیزی پرداخته است؟
کتاب که ندارم و نوشتههایم را هم که بیشتر در سایت شخصیام «خوابگرد» منتشر میکنم. تازهتریناش یادداشتی بود در بارهی زبان در رمان «شب ممکن» محمدحسن شهسواری. در این یادداشت سعی کردم از جایگاه ویراستار ادبیات داستانی، موضوع «زبانآوری داستانی» را طرح کنم و خصوصاً بر این نکته دست بگذارم که پیراستگی زبان در داستان فقط عاری بودن نثر از غلطهای دستوری نیست و در مقابل، زبانآوریِ محض هم لزوماً مناسبِ هرگونه روایت ادبی نیست، چه بسا آسیبزن هم باشد. اگر فرصت و مناسبتی در آینده پیش بیاید، شاید این موضوع را بسط بدهم.
۶. نویسندهی مورد علاقهتان کیست و کدام اثر او را بیشتر دوست دارید؟
در میان خارجیها از هاینریش بل، گراهام گرین، میلان کوندرا و این اواخر پل استر نمیتوانم بگذرم. از میان آثارشان هم لذت خواندن «عقاید یک دلقک» هاینریش بل هنوز برایم تکرار نشده است.
از ایرانیها هم با همهی احترام عمیقی که به زندهیاد بهرام صادقی و رمان «ملکوت» میگذارم، وقتی پای «علاقهمندی» در میان باشد، طبیعی ست که به دوست نویسندهام محمدحسن شهسواری علاقهمند باشم که در این صورت، از میان کارهایش «شب ممکن» او را بیشتر دوست دارم.
۷. از میان آثار شاعران کلاسیک فارسی بیشتر با کدام مانوس هستید؟
چطور میتوانم از غزلیات سعدی و حافظ بگذرم؟ هیچ وقت نتوانستهام. و روزبهروز با این دو خدای سخن، اندیشه و عاشقی مأنوستر هم میشوم.
۸. بهترین رمان که خواندهاید چیست؟
«بهترین» شاید نه، ولی«تأثیرگذارترین» رمانی که در عمرم خواندهام، «بیگانه» آلبر کاموست که هنوز وقتی به آن فکر میکنم، لرزه به ذهنم میافتد و لحظاتی به خلسهای فکری فرو میروم که بیرون آمدن از آن برایم دشوار است. هفده سال پیش این رمان را خواندهام و هنوز ذهنم با آن درگیر است و ازش خلاصی ندارم.
۹. تاثیرگذارترین شعری که در ذهن شما مانده چیست؟
در عین حال که شعر شاعرانی چون سعدی و حافظ و گاهی مولانا و از معاصران، فروغ و شاملو و کدکنی و سایه و موحد و حتا دیگران لحظاتِ پرشماری از زندگیام را زنده و شورانگیز کردهاند، اما هیچ شعری آنقدر بر من اثر نگذاشته که بتوانم در پاسخ این پرسش، اختصاصاً از آن نام ببرم.
۱۰. از میان شاعران معاصر، شعرکدام را بیشتر میپسندید؟
از میان شاعران معاصر، شعرهای عباس صفاری را خیلی میپسندم. مجموعهی «کبریت خیس» او البته بسیار زیباتر بود از مجموعهی جدیدش «خنده در برف»، اما عباس صفاری به رغم زندگی در بیرون جغرافیای زبان فارسی، شاعر یگانهای ست که هم جوهرهی شعری اشعارش عیار بالایی دارد، هم زبان شعرش همپای زبان روز فارسی بهروز است و آشنا و نیز شوخ و شنگ. و به این دو بیفزایید «رندی» ظریفی را که در میان شعر شاعران امروز ما کمتر یافت میشود.
۱۱. ارزیابی شما از ادبیات امروز چیست؟
این پرسش آنقدر کلی ست که ترجیح میدهم از آن بگذرم. اما در اینجا فقط این را میگویم که ادبیات امروز اگرچه از ممیزی دولتی و غیردولتی ظاهراً اندامی زخمی دارد، زخمی که بر اندیشههای پشتِ ادبیات هم اثر گذاشته، اما ـ دستِکم در حوزهی ادبیات داستانی ـ آنچه موجود و خصوصاً در حال خلق شدن است ـ ادبیاتی ست که همچون نسل جدید جامعهی ایرانی، شاخصهای مبهم و گاه ظاهراً متناقضی دارد و حتا از نگاه نسل قبلی، کمی آزارنده است. به این میاندیشم که اگر نسل جدید راز و رمز تداوم و پویایی در زندگی دشوار امروز را کشف کرده است و با ترفندهایی گاه عجیب و گاه غافلگیرکننده آن را پیش میبرد، ادبیات امروز این نسل نیز از همین خصلتها برخوردار است و برای تحلیل آن باید صبور بود.