جایزهی ابوالحسن نجفی، به همت شهر کتاب از امسال به برترین ترجمهی سال در زمینهی رمان و داستان کوتاه اهدا میشود. هیات داوران این جایزه (ضیاء موحد، حسین معصومیهمدانی، عبدالله کوثری، مهستی بحرینی، مژده دقیقی و محمود حسینیزاد)، پنج اثر ترجمه شده در سال ۱۳۹۴را برای راهیابی به مرحلهی نهایی برگزیدهاند که یکی از آن پنج اثر، رمان «آشیانهی اشراف»، نوشتهی ایوان تورگنیف با ترجمهی آبتین گلکار (نشر ماهی) است. به همین مناسبت گفتوگوی کوتاهی با مترجم این اثر صورت گرفته که در ادامه خواهد آمد:
کار ترجمه را از چه زمانی آغاز کردید؟
از زمان دانشجویی در اواسط دههی ۱۳۷۰. ابتدا با ترجمهی
مقاله شروع کردم و در سال ۱۳۷۷ نخستین کتابم منتشر شد.
شما تاکنون چند اثر ترجمه و منتشر کردهاید و از
چه زبانی ترجمه میکنید؟
گمان میکنم حدود ۵۰ کتاب. کار اصلیام ترجمه از زبان روسی
است، ولی از زبانهای انگلیسی و اوکراینی هم ترجمه کردهام.
معیار انتخاب آثار برای ترجمه به فارسی از نظر
شما چه چیزهایی است؟
سعی میکنم کتابی را انتخاب کنم که برای مخاطب ایرانی مفید
و جذاب باشد و بتواند خواننده را در تجربهی فکری ـ فرهنگی مفیدی از سایر ملل سهیم
کند.
در کار ترجمه چه الگوهایی از کارهای مترجمان برجسته مورد نظر شماست و از کدام یک از آثار مترجمان ایرانی بهره میبرید و دوست دارید؟
به عقیدهی من، الگو گرفتن و بهره بردن از کار مترجمان برجسته یکی از عوامل اصلی موفقیت هرمترجم است، ولی فرایندی است که نسبتاً ناخودآگاه انجام میگیرد. با خواندن زیاد نثر پاکیزه و فصیح الگوهای واژگانی و دستوری به شکل طبیعی در ذهن مترجم مینشیند و قطعاً به درست و زیبا نوشتن خود او کمک میکند. شمار مترجمانی که از آثارشان به این شکل بهره گرفتهام، بسیار زیاد است، ولی اگر بخواهم چند نفری را متمایز کنم، این نامها پیش از همه به ذهنم میآیند: محمد قاضی، ابوالحسن نجفی، نجف دریابندری، منوچهر بدیعی، عبدالله کوثری، عزتالله فولادوند، رضا رضایی، احمد کساییپور و... در فرایند یادگیری مستقیم و تجربی نکات فنی ترجمه و ویرایش نیز بسیار مدیون رضا رضایی، علی میرزائی و سهیلا بسکی هستم.
به نظر شما چه ویژگی یک ترجمه را کامل و زیبا میکند؟
فکر میکنم انتخاب درست و متناسب واژگان، و صحیح و روان بودن ساختارهای نحوی مهمترین مؤلفههای ترجمهی موفق هستند. مترجم مانند بندبازی است که مدام باید مسیر صحیح خود را میان زبان مبدأ و مقصد پیدا کند. نه آنقدر پایبند ساختار متن اصلی باشد که نثرش بوی ترجمه بدهد، و نه آنقدر ساختار را تغییر دهد که سبک نویسندهی اصلی از دست برود. این مهارتی است که با تجربه و پشتکار به دست میآید و نهایتی نیز برایش متصور نیست.
آیا تاکنون در کارگاههای ترجمه شرکت کردهاید؟
خیر.
با ادبیات کلاسیک و معاصر فارسی تا چه حد مانوس هستید و آثار کدام یک از شاعران و نویسندگان فارسی را برای تعالی و درستنویسی نثر مترجمان پیشنهاد میکنید؟
متأسفانه نوشتههای نویسندگان معاصر را نسبت به ادبیات کلاسیک بسیار کمتر خواندهام. گمان میکنم خودم هم از نثر مترجمان فارسی، که نام عدهای از آنان را بردم، بیشتر تأثیر پذیرفتهام تا نویسندگان ایرانی. در میان نویسندگانی که ساده و روان مینویسند با نثر احمد محمود، زویا پیرزاد، ایرج پزشکزاد، و در میان نویسندگانی که نثر فنی و پیچیدهتری دارند با نوشتههای ابراهیم گلستان احساس نزدیکی بیشتری میکنم.
مهمترین آسیب را در وضعیت بازار آثار ترجمه شده ادبی به فارسی چه میبینید؟
شمار فوقالعاده زیاد ناشران غیرحرفهای. هنگامی که ناشری کار خود را درست بلد نباشد، پای نویسنده و مترجم و ویراستار و طراح و صفحهآرای بد نیز به بازار کتاب و نشر باز میشود. وقتی ناشری پیوسته کالای بیکیفیت تولید میکند، باید جلو کارش گرفته شود یا دست کم حمایت دولتی از او قطع شود. عرضهی کتاب با کیفیت پایین موجب میشود مخاطب نیز از این کالا رویگردان شود. یکی از عوامل مهم افت کتابخوانی در کشور را، از دید من، باید در همینجا جست.
آینده ترجمه در ایران را چگونه میبینید؟
متأسفانه شمار مترجمان خوب پیوسته کمتر و کمتر میشود که ناشی از همان افت کتابخوانی است. زباندانی که کتاب نخواند، قطعاً مترجم خوبی نخواهد شد و با سرانهی مطالعهای که در میان دانشجویان زبانهای خارجی شاهدش هستیم، نمیتوان چندان امیدی داشت که مترجمان زبدهی چندانی از دانشگاهها بیرون بیایند. در مورد زبان انگلیسی قضیه قدری فرق میکند، ولی در مورد زبانهای دیگر، از جمله روسی، اکثریت مترجمان زبان مبدأ را در دانشگاهها فراگرفتهاند و با این وضع دانشگاهها وضع ترجمه پیوسته بدتر خواهد شد، سطح توقع خوانندگان پایین خواهد آمد و کیفیت کتابهای ترجمه سیر نزولی خواهد گرفت.
بهترین کتاب ترجمه شدهای که تاکنون خواندهاید کدام کتاب است؟
سوال سختی است، چون نمیتوان دلیل و برهانی برای چنین انتخابی آورد. دو متنی که در سالهای اخیر از نظر نکات فنی ترجمه بیش از همه در ذهنم ماندهاند، یکی ترجمهی منوچهر بدیعی از کتاب ماهالماس ویلکی کالینز، و دیگری ترجمهی دکتر حسین معصومی همدانی از مقالهی «نگاه فروتنانه» جاناتان سویفت.