فتحالله بینیاز که در نشست های شهر کتاب شرکت کرده است دربارهی این برنامهها چنین میگوید: در شرایطی که فعالیتهای فرهنگی، بهویژه فعالیتهای ادبی و فلسفی بسیاری متوقف شده است، برگزاری این جلسات فرصت مغتنمی برای قشر بالندهی جامعه بوده و هست. بنابراین تعجب نمیکنم که آوازهی این جلسات را از دوستانم در اقصی نقط جهان بشنوم و نیز دوستاران کتاب در دورافتادهترین شهرهای کشور در مکالمات تلقنیشان به این جلسات اشاره کنند.
اگرچه بینیاز راندمان نهایی این جلسات را در حد و اندازههای جلسههای مشابه در کشورهای اروپایی و آمریکایی- حتا امریکای لاتین- نمیداند اما اضافه میکند که باید تمام مؤلفههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را در کاهش این راندمان لحاظ کرد.
این نویسنده و منتقد ادبیات با اشاره به اینکه در همین شرایط هم میتوان به این جلسات ارتقاء کیفی داد میافزاید: شماری از جلسات به لحاظ ماهیت هم در حدی نبودند و نیستند که بتوان آنها را جزء عناصر برجستهی این کارنامه تلقی کرد. چون اصل بر صداقت است، باید صادقانه بگویم که جایگاه نقد بعضی کتابها در شهر کتاب نبود؛ اعم از تألیفی یا ترجمه.
بینیاز برگزاری این نشستها را در ایجاد فضای نقد و بحث و گفتوگو در حوزهی فلسفه، ادبیات و هنر موفق ارزیابی میکند: میتوان ادعا کرد که شماری از این جلسات عامل و انگیزشی شدند برای مطرح شدن این یا آن موضوع فلسفی یا ادبی. اما شماری از جلسات هم از حیث مضمونی خنثی بودند یا به دلیل ادامهی کارهای تکراری قبلی (کارهای خود شهر کتاب یا دیگران) نتوانستند خصلت نوآورانه داشته باشند. این امر بهویژه در بخش ادبیات کلاسیک، خصوصاً شاعران کلاسیک، صدق میکند. البته انکار نمی کنم که همین جلسات هم تا جایی که شنیدهام برای عدهی کثیری جذاب بوده و محرکی شده است برای کسانی که گویا منتظر یک جرقه بودند. از این منظر باید به همهی گردانندگان این جلسات تبریک گفت.
انتقاد دیگری که فتحالله بینیاز در رابطه با برنامههای شهر کتاب مطرح میکند فقدان نسبی انتخاب کتابها و مباحث مدرنی است که جوانان دوستدار ادبیات و سخن فلسفی را به شهر کتاب بکشاند.
وی سپس بر توجه بیشتر به ادبیات داستانی، خصوصاً ادبیات مدرنیستی و مدرنیستی متأخر و نقد آثار نویسندگان شاخص و مطرح جهانی در برگزاری این نشستها تأکید میکند: البته حضور سخنرانان و منتقدانی که از لحاظ دانش و اطلاعات به روز باشند نیز مهم است. معرفی نویسندگان برجستهای که به دلایلی در کشور ما ناشناخته ماندهاند، مقایسه و مقابلهی آثاری که از حیث مضمون یا تکنیک یا سبک مشابهتهایی با هم دارند و بحث روی درک واژههایی که در فلسفه و ادبیات در مقیاس کلانی کاربرد دارند از دیگر مواردی است که میتواند در نظر گرفته شود.
بینیاز در پایان خود را به عنوان یک ایرانی نه تنها نسبت به ارزش این جلسات بیتفاوت قلمداد نمیکند، بلکه این برنامهها را گامهایی میداند که روزی مردم ایران به مرارت و در عین حال اعتبار آنها پی خواهند برد.