شرق ـ منیره پنجتنی: کمتر کسی با فلسفه سروکار دارد و نام «انشاءالله رحمتی» را نشنیده است. نام او با ترجمه آثار کلاسیک فلسفه و همچنین حوزه فلسفه اسلامی و عرفان پیوند خورده و در سالهای اخیر، بیشتر به تحقیق و ترجمه آثار «هانری کربن» شناخته شده است. در سال ۱۳۹۱ ترجمه دو جلد از چهار جلد کتاب «چشماندازهای فلسفی و معنوی اسلام ایرانی» به قلم هانری کربن با ترجمه رحمتی از سوی انتشارات «سوفیا» منتشر شد و در ۱۳۹۲ همین نشر، کتاب «کیمیای خرد: جستارهایی در زمینه دین و اخلاق» را به قلم او منتشر کرد. درباره این دو اثر و هچنین درباره مشی فکری این استاد فلسفه، گفتوگویی با او داشتیم:
در مطالعه کتاب «کیمیای خرد» نکته مهمی توجهم را به خود جلب کرد، با اینکه مقالات شما در طول یکدهه و با موضوعات متنوع به نگارش درآمدهاند، اما عمدتا روح واحد و به تعبیر دقیقتر دغدغه واحدی دارند. این امر سبب میشود خواننده وقتی مقالات به ظاهر مستقل این اثر را مطالعه میکند، احساس کند با کتاب منسجمی مواجه است که میتواند بخش مهمی از دغدغههای او در حوزه دین و اخلاق را به چالش بکشد. آیا برای نگارش این مقالات و سپس در کنار هم قراردادنشان بهعنوان یک اثر واحد، از قبل طرح مشخصی داشتید؟
من در ابتدا طرح مشخصی برای تالیف این کتاب نداشتم، اما با توجه به اینکه دغدغهها و سوالهایم واحد بودند، آثاری که در این سالها منتشر کردهام از یک سبک و دغدغه واحد پیروی میکنند. در این مسیر مطالعاتی، هرگاه به سراغ موضوعی میرفتم، صرفا به یک مطالعه مقطعی بسنده نمیکردم؛ هر مقالهای که مینوشتم حاصل چند ترم تدریس یا ترجمه چند کتاب بوده است و البته همانطور که شما هم گفتید، دغدغه واحدی بر هر یک از آنها حاکم بوده است. مایل بودم برخی از مقالاتی که در کتاب کیمیای خرد منتشر شده، فصلی از یک کتاب مفصلتر باشد ولی فعلا به همین مقدار بسنده کردم و در کتاب هم متذکر شدم که نتوانستم به همه ابعاد موضوع بپردازم، امیدوارم که این فرصت برایم محقق شود.
در مقدمهتان بر کتاب گفتهاید که مضمون ۲۱مقاله این اثر دین و اخلاق است و سهم مباحث دینی را پررنگتر دانستهاید. وقتی میگویید دین و اخلاق، این دو را به چه معنی از یکدیگر تفکیک میکنید و به عبارت دیگر چه معنایی از اخلاق را مراد میکنید؟
منظورم این نبوده که نسبت دین و اخلاق را مورد بحث قرار دهم، در واقع مرادم این است که مسایل متافیزیکی را بررسی کردهام اما از مباحث اخلاقی هم غافل نبودهام. با اینکه به استقلال این دو رشته قایلم و در «مقاله اراده الهی و استقلال اخلاق» هم درباره این موضوع بحث کردهام که اخلاق مستقل از دین است و برای اثبات استقلال اخلاق نیازی به دین وجود ندارد، اما در عین حال که مستقلند تعاملات سازندهای با هم دارند. در مقالات این کتاب عمدتا دغدغه دینی داشتم ولی در بخشی از مقالات دغدغه اخلاقی هم دیده میشود. مضمون غالب این کتاب دو موضوع دین و اخلاق است، برخی مباحث، دینی محضند مثل «برهان وجودی» که به فلسفه دین میپردازد و برخی مثل «سرود عدالت» یکسره بحث فلسفه اخلاق است. مقالاتی هم هست که دین و اخلاق را در کنار هم قرار دادهام، برای مثال در مقاله «دین و اخلاق و محیطزیست» به این موضوع پرداختهام که اگر چیزی به اسم بحران محیطزیست مطرح است، دین و اخلاق میتوانند چه رهنمودهایی برای حل این بحران داشته باشند.
فصول ۱۸ تا ۲۱ کتاب «کیمیای خرد» به مکتب حکمت خالده یا سنتگرایی اختصاص دارد. با توجه به این اثر و دیگر آثارتان، آیا میتوان شما را یک «سنتگرا» نامید؟
به نکته جالبی اشاره کردید. اکثر مواقع از من درباره اینکه سنتگرا هستم یا خیر سوال میشود،گاه حتی ممکن است دوستانی چنین نسبتی را به بنده بدهند. بنابراین در پاسخ به پرسش شما باید بگویم، من به سنتگرایی تعلقخاطر عمیقی دارم و بخشی از آثار سنتگرایان مانند «معرفت و معنویت»، «دین و نظم طبیعت»، «هنر و معنویت» را ترجمه کردهام، اما همواره کوشیدهام یکسره در بند سنتگرایی نباشم. فکر میکنم اگر ما به موضوعات، نگاه فلسفی داشته باشیم و راهبر ما در مسایل فلسفی عقل باشد، عقل را نمیتوان به چارچوب مکتب خاصی محدود کرد. همچنین باید اضافه کنم که سنتگرایی، بصیرتهای عمیقی را برای بشر امروز مطرح کرده است و نظریه عمیقی برای فهم سنتهای بشری ارایه میکند، ولی شاید در روش و نتایجی که میگیرد، نقصانهایی داشته باشد. با توجه به این مساله من خود را محدود نکردم و فکر میکنم، بهرغم تعلقخاطری که به سنتگرایی دارم، کوشیدهام از آنچه که سنتگرایان میگویند فراتر بروم. کارهای سالهای اخیرم، بهویژه تمرکز بر هانری کربن میتواند شاهدی بر این مدعا باشد. فرق کربن با سنتگراها در این است که او یک متفکر مدرن است ولی در عین حال تفکر مدرن را نقد میکند و میکوشد از پتانسیلهای تفکر اسلامی به ویژه تفکر شیعی، کمال استفاده را بکند. پس من روش کربن را ترجیح میدهم و فکر میکنم کارآمدی بیشتری برای انسان امروز دارد، ما را در یک چارچوب خاص سنتی قرار نمیدهد و امکان گفتوگو بین سنت و مدرنیسم را بهتر از سنتگرایان تامین میکند. در مقاله «سنتگرایی و موانع فهم آن» به نوعی تعلق خاطرم به سنتگرایی را نشان دادم ولی لزوما در بند آن نبودم.
نگاه کربن در جلد نخست کتاب «چشماندازهای معنوی و فلسفی: اسلام ایرانی» تشیع ۱۲ امامی، تا چه اندازه به نگاه محققان شیعه و به ویژه ایرانی نزدیک است و مهمترین اختلافنظرهای او با آنها در چیست؟
برای مقایسه تفکر کربن با آنچه نزد محققان شیعه دیده میشود، میتوان با تقسیم متفکران شیعه به دو گروه اهل ظاهر و باطن آغاز کرد. اهل ظاهر بیشتر به علوم ظاهری تشیع و اهل باطن به جنبههای حکمی و باطنی تشیع میپردازند. نگاه کربن تفاوت آشکاری با نگاه اهل باطن ندارد. او اختلاف چندانی میان طرفداران اصالت وجود یا طرفداران اصالت ماهیت یا حتی میان فیلسوفان و عرفا نمیبیند. از آنجا که او نسبت به متفکران مسلمان نگاه بیرونی دارد، اختلافشان چندان برای او جلوه نمیکند. مثلا تقابل ابنسینا و سهروردی را به گونهای توضیح میدهد که تقابل میان آنها چندان برجسته نمیشود و به جای اینکه ما دو گروه فیلسوفان اشراقی و مشایی داشته باشیم یک گروه داریم: فیلسوفان سینایی. او وقتی فیلسوفان سینایی را معرفی میکند مثلا قاضی سعید قمی یا دیگر متفکران مکتب شیعه، همه را در یک گروه فکری واحد قرار میدهد و اختلافات آنها را فقط به جنبه ظاهری مربوط میداند و در عمق کلامشان تفاوت چندانی نمییابد. اما درباره تفاوت نگاه او با متفکران شیعه، باید بگویم که او توانسته ابعادی را ببیند که متفکرانی که در متن آن اندیشهها زندگی میکنند، قادر به دیدنشان نیستند.شناختی که او نسبت به نحلههای دیگر چه در فلسفه غرب و چه در الهیات مسیحی و چه در ادیان دیگر دارد، همچنین روش پدیدارشناسانهاش، به کربن این امکان را میدهد که هرآنچه در تفکر مسلمان شیعه آمده در تقریر دوباره او جان دیگری بگیرند و نهتنها این اندیشهها پیشپاافتاده نیستند بلکه به صورت زندهترین پاسخها برای مسایل فکری و معنوی بشر جلوه میکنند.
آثار هانری کربن دشوار و پیچیده و سرشار از رمز و کنایه هستند. مهمترین مشکلات شما در ترجمه این مجموعه چهار جلدی چه بوده است؟
ترجمه متون تخصصی فلسفی و عرفانی دشوار است و همه اهل نظر که با متنهای کربن آشنا هستند میدانند که این دشواری دوچندان است. من قبلا هم ترجمههایی از متون کلاسیک فلسفی غربی انجام دادهام، اما قاطعانه میگویم که ترجمه کربن از آنها بسیار سختتر است، من به عنوان کسی که کتاب «نقد عقل عملی» کانت را ترجمه کردهام، میگویم که ترجمه آثار کربن حتی از ترجمه آثار کانت هم دشوارتر است. مترجم باید برای هر بحثی که کربن طرح میکند تحقیق کند و در واقع اصلا نمیتوان به ترجمه صرف اکتفا کرد، برای ترجمه آثار کربن باید آبشخور افکار او در اختیار مترجم باشد. بدون رجوع به متون مورد استفاده او، ترجمه کربن اصلا ترجمه قابل فهمی نیست. در واقع وقتی کربن بحثی را مطرح میکند باید حدس زد که او به چه اشاره دارد و تا مترجم به آن مساله دسترسی پیدا نکند، نمیتواند اثر را ترجمه کند و از آنجا که اغلب هم منبع را مشخص نمیکند، کار دشوارتر میشود. مشکل دوم پس از اینکه حدس زدیم این جمله از کجا آمده و در کدام نسخه خطی به آن اشاره شده، این است که باید نسخه خطی را پیدا کنیم و در مرحله بعد باید جمله کربن را در نسخه خطی بیابیم. در بسیاری موارد او متن را عینا از کتاب یا نسخه خطی ترجمه نکرده بلکه برداشت خود را با اصطلاحات خاص خود تالیف کرده است. کار او بسیار به هایدگر شبیه است. هایدگر وقتی مطلبی را از فیلسوفان پیش سقراطی مثلا از پارمنیدس میآورد، آن جمله را به صورت متعارف ترجمه نمیکند و از این رو مترجمان هایدگر هم همین مشکل را دارند. من برای هر جمله تحقیق کردم، زیرا اگر ما به اصل متون دسترسی پیدا نکنیم، نمیتوانیم جملات کربن را برگردانیم. در ترجمههای اولیهای که در ایران از آثار کربن میشد به نظر میرسید کربن قابل ترجمه نیست و به نظر من اگر ما فرآیندی را که توضیح دادم پیگیری نکنیم، کربن اصلا قابل ترجمه نیست.
ترجمه شما از کتاب «چشماندازهای معنوی اسلام ایرانی» بر اساس متن فرانسوی بوده است، آیا شما در این اثر به ترجمههای انگلیسی هم نظر داشتید؟
اسلام ایرانی ترجمه انگلیسی ندارد، غیر از جلد دوم که ترجمه انگلیسی اینترنتی دارد که آن هم ترجمه خوبی نیست و اشتباهات زیادی دارد، اما با این حال باز هم به آن ترجمه هم نظری انداختم. جلد یک ترجمه عربی دارد و از آن استفاده کردم، اما جلد سه و چهار هیچ ترجمهای به انگلیسی ندارد.
جلد سوم و چهارم این اثر چه وضعیتی دارد و در چه مرحلهای است؟
بخش عمده جلد سوم ترجمه شده است، آنچه باعث وقفه شده برخی نسخ خطی است که جلد سوم بر اساس آنها تقریر شده به خصوص نسخههایی که به روزبهان بقلی شیرازی و علاءالدوله سمنانی متعلق است. برخی از آثاری که کربن استفاده کرده نسخه خطی و کمیاب است و من هنوز آنها را نیافتم ولی اگر پیدا کنم جلد سوم به سرانجام میرسد اما جلد چهارم این مجموعه را هنوز شروع نکردهام.