سیداحمد بطحایی، طلبهی سطح چهار (خارج فقه و اصول) حوزهی علمیه قم و دانشجوی دکتری رشتهی حکمت هنر است. رمان «هر صبح میمیریم» او در انتشارات افق منتشرشده است. همچنین مجموعه روایتهایش از چالشهای طلبگی در کتابی با نام «سی و ده» منتشر شده است. او سالهاست در کنار نویسندگی در مجلات و روزنامهها، به آموزش داستاننویسی هم میپردازد. سیداحمد بطحایی دربارهی سلیقه و علاقهی داستانخوانیاش به پرسشهای ما چنین پاسخ داده است:
آنچه در حال خواندنش هستید؟
راستش چند کتاب است که همزمان مشغولشان هستم. یکی «کافکا در خاطرهها» ست. نوشته هانسگِرد کوخبا ترجمه ناصر غیاثی. مجموعه جستارهایی از آدمهایی بهغایت متفاوت و بیربط با محوریت شخصیتِ کافکا. روایتهایی جذاب و حتی بعضاً متناقض.
دیگری «دروغگویی روی مبل» از سری کارهای یالوم است. مثل باقی کتابهایش، تجربههای داستانی شدهِ جلسات رواندرمانی با بیمارانش. چند فصلی هم به پایانِ «جنایت و مکافات» مانده که فرسایشی پیش میروم. و البته هر شب یک داستان از «قصههای خوب برای بچههای خوبِ» آذری یزدی برای پسرم.
کتابی که زندگیتان را تغییر داد یا بسیار تأثیرگذار بود؟
همه کتابها بهنوعی تغییر و تحول ایجاد میکنند که البته این به فراخورِ حال آدمی و زمان خوانش و خیلی از دلایل ریزودرشت دیگر، شدت و ضعف دارد. یکزمانی فکر میکردم کتابی عمیقتر از «پیرمرد و دریا» نخواهم خواند. یا پرشتابتر از «ناتور دشت». ولی هرچه خواندم فهمیدم این قضاوت از کمخوانی و سادهانگاری ست. اگر قرار به گزینش باشد بهطور کلی میتوان آثار داستایوسکی و سلینجر در ادبیات روسی و انگلیسی و داستانهای عرفانی مثل «تذکره الاولیا» و «جوامع الحکایات و لوامع الروایات» در ادبیات خودمان را موثرتر از بقیه دانست. لااقل برای من.
کتابی که آرزو داشتید مینوشتید؟
هیچ وقت چنین آرزویی نکردم چون نمیفهممش. اگر دوست داشته باشم کتابی برای من باشد باید خودم بنویسمش و اگر ننویسم؛ این آرزو و طلب معنایی ندارد. ولی اگر قرار بر آرزو باشد ترجیح میدادم عهدِ جدید (انجیل) را نوشته بودم. خیالِ خامی است؛ حتی اگر وحی یا نقل بودنش را فاکتور بگیریم.
شخصی که روی نویسندگی شما اثر گذاشته است؟
خیلیها. همه نویسندگانی که کارهایشان را خواندهام؛ از ضمیمه آفتابگردانِ پنجشنبههای روزنامه همشهری بگیر تا برادران کارامازوفِ حضرتِ داستایوفسکی. هرچه خواندهام، از روی آگاهی یا ناخودآگاه برایم تاثیرگذار بودهاند. و البته همه اساتیدی که از ابتدا داشتهام. از مرحوم محسن سلیمانی و مرحوم فتح الله بینیاز تا خوبانی مثل علی خدایی و مجید قیصری و محمدحسن شهسواری.
کتابی که به اندازهی کافی دیده نشده است؟
برای پاسخ به این سؤال باید احاطه بسیاری بر آثار منتشر شده و پس از آن بازخوردها داشت که به شخصه بر هیچ کدام اطلاعِ جامعی ندارم. دومی بیشتر. ولی با همان نظرِ کم رمق فکر میکنم به کارهای علیمراد فدایینیا (به طور خاص مجموعه داستانِ سوغات) کمتر توجه شده است. این اواخر هم رمانِ «آمین میآورم» امیر خداوردی.
کتابی که بیشتر از همه بابت خواندنش شرمسارید؟
شرمسار که نبودهام. کلاً کتابی را شروع کنم و تا یک چهارم راضی نگهم ندارد کنارش میگذارم. لذا کار به شرمساری و خجالت نمیکشد.
کتاب مورد علاقهتان؟
تک کتابِ مورد علاقه ندارم. ولی نویسندگانی هستند که پسندم به کارهایشان مطابقتر است. مثل براتیگان و بوکوفسکی. هردو به خاطر جنونِ و خلاقیتِ کم نظیرشان در پرداخت و سیر داستان. و بعدتر همینگوی به دلیل خونسردیِ بیمارگونه در روایت.
کتابی که بارها خواندهاید؟
اینگونه نیست که کتابی را چندبار بخوانم. یک بار با دقت میخوانم. یا حداکثر دوبار. ولی کتابهایی است که دم دست و روی میزم گذاشتهام. وقتی از همه کس و همه جا خسته میشوم سراغشان میروم و دمی مینوشم. اول از همه «تذکره الاولیاء» عطار، در خانه، و «سیبی و دو آینه» هاشمی نژاد در محل کارم. بعدتر هم خصال شیخ صدوق و گلستان سعدی. از اینها هم خسته شوم یا نباشند به خیام متوسل میشوم.
کتابی که خواندنش را به همگان توصیه میکنید؟
کتابهای یالوم بخاطر همه فهم بودنش برای بیشتر طبقات جامعه و از سوی دیگر دانش افزایی در رابطه با چالشهای شخصی، خانوادگی و اجتماعی. هر کتابِ یالوم کم از ده جلسه روان کاوی ندارد. و حتی یکترم رواشناسی در دانشگاه. و بعد از یالوم کتابِ کاشوب را که اتفاقاً مناسبِ این ایام است؛ چشم بسته به همه معرفی میکنم. بیشک کتابی که در این یک سال اخیر بیش از باقی کتابها، هدیه دادهام همین کاشوب است. روایتهایی جاندار از مواجهه آدمهای مختلف با مصیبت امام حسین (علیه السلام).
کتابی که مشغول نوشتناش هستید؟
یک مجموعه روایت با چالشهای طلبگی دارم که تقریباً تمام شده و در حال ویرایشش هستم. اگر هم بتوانم بر مشغلههای اطرافم غلبه کنم، به نگارشِ رمانی مشغول میشوم که متفاوت از کار قبلیام است.