روزبه رحیمی: احمد مطر زادهی عراق است. زادگاه شاعران بزرگی چون بدر شاکر السیاب، نازک الملائکه، عبدالوهاب بیاتی و سعدی یوسف. سرزمینی که بهخاطر سالها ارتجاع داخلی و استعمار خارجی تنها خون و انفجار و آشوب به خود دیده، شاعری خشمگین و انقلابی پرورش داده است. احمد مطر با صدایی رسا اتحادیهی عرب را به باد انتقاد میگیرد و چهرهی غارتگران داخلی و خارجی را افشا میکند. شعرهای او در کنار طرحهای ناجی علی (شهید راه قلم) ترکیب بینظیریست که نشریهی القبس را شکل میدهد. در سال ۹۳، دو کتاب از اشعار مطر با ترجمهی سهند آقای منتشر شد که یکی را نشر مشکی باعنوان تق تق و دیگری را انتشارات جوانهی توس با نام پلاکارد منتشر کرده است. پیشتر شعرهایی از ایوان بونین، نزار قبانی، مارگرت اتوود، جوی هارجو، آلن بسکه و... با ترجمهی آقایی منتشر شده است. علاوه بر ترجمه، دو مجموعه شعر هم از آقایی انتشار یافته است. گفتوگویی کردیم با این مترجم و شاعر جوان:
برای آشنایی خوانندگان ما با شما لطفاً قدری از خودتان و فعالیتهایتان بگویید.
با تواضع در برابرِ ادبیاتِ نابِ فارسی، بنده نیز شاعرم؛ و البته بیرون از شاعری، به قولِ قدیمیها، اهلِ قلمام، و حوزهی تخصصیِ مطالعاتیام ـ هرچند که این حوزه خودش هزار پاره شود ـ زبان و ادبیات فارسی است، و از هشت، نه ماه پیش، سرگردانِ ادبیات و اسطورههای ایران باستان شدهام. و بیرون از این شاگردیها، اکنون که با شما حرف میزنم، تقریباً هشت سال است که معاشم از راهِ معلّمی گذشته است و این تنها شغلیست که میتوانم خواندههایم را هر روز تکرار کنم تا یادم نرود، و البته از مستمعانِ حرفهایم که جانِ منند نیز، بیاموزم. دیگر آنکه دو دفترِ شعر و هفت کتابِ ترجمه از بنده منتشر شده است، و دو تصحیح و یک مجموعهمقاله و دو دفتر شعر نیز در راه است؛ و خوانندگانِ این گفتوگو یا نوشتونویسِ ما، اگر خواستند، میتوانند جستوجویی کنند و بخوانند.
ایوان بونین، احمد مطر، نزار قبانی، مارگرت اتوود، جوی هارجو، آلن بسکه و عبدالوهاب بیاتی. اینها نامِ شاعرانی است که شما شعرهایی از آنها ترجمه کردهاید. در مقدمهی کتاب «تق تق» نوشتهاید: «اگر شعری مقبول مترجم نباشد، ترجمهاش بهسان صبح نخست، سیه روی خواهد گشت.» یک کتاب شعر را بر چه اساسی برای ترجمه انتخاب و از چه زبانی ترجمه میکنید؟
مترجمِ شعر، راهی ندارد مگر آنکه با همان قیدِ رعایتِ جانب یا جوانبِ امانت، به بازسراییِ شعر در زبانِ مقصد قلم ساز کند؛ و چنانکه شاعران دانند، گاهی سرِ شعری باید روزها جان کند، و گاهی در چند دقیقهی ناقابل خودش پرداخته میشود. و امّا در ترجمهی شعر به آن معنایی که عرض میکنم، همه چیز به دستت نیست، و اغلب پوستت کنده میشود تا آنچه میخواهی برآورده شود؛ سخت است و سختیاش سخت خوشایند که ساعتها مشق فارسی کنی؛ بگذریم ... و امّا اینکه تمامِ کارِ ترجمه بر دوشِ خودم باشد، تا امروز تنها در ترجمه از زبانِ عربی میسّرم شده است؛ چه عربی را حتّا وقتی که جاییاش را نمیفهمم، انگار درک میکنم، و انگار جانش را یافتهام، و در کارِ ترجمه همین کافیست، که معنا را درنهایت با جستوجوها میتوان کاوید. و حتّا بنده میخواهم عرض کنم که سخنشناسانِ زبان فارسی، همه از دم، زبانشان خاموش ولیکن دهانشان پر از عربیست، و مسبّبِ این امر، خاصیتِ مشترکِ زبانی و فرهنگی ما و عربزبانهاست، و همین تجربه مرا برآن داشته است که اکنون به آموختنِ زبانِ پهلوی، مادرِ زبانِ فارسی بپردازم تا در آینده عمری اگر بود، برخی از متونِ پهلوی را ترجمه کنم؛ و همچنان باور دارم که بهترین مترجمانِ زبان پهلوی، فارسیدانانِ ایرانی یا ممالکِ دیگرِ فارسیزبان خواهند بود و درنهایت اینانند که زیر و زبرِ آن زبان را درک خواهند کرد؛ و البته در ترجمهی دیگر زبانهای به اصطلاح ایرانی هم، با چنین وضعیتی روبهرو خواهیم بود. و امّا در ترجمههایم از انگلیسی مثل شعرهای جوی هارجو و مارگرت اتوود، زبان مبدأ را کاملاً مدیونِ پروانه فخامزاده و مینا جعفریثابت بودهام؛ و در ترجمهی ایوان بونین که از روسی برگردانده شد، تمامِ کارِ زبانِ مبدأ را بار دیگر مدیونِ پروانه فخامزاده. و در ترجمهی شعرِ فرانسه هم (آلن بسکه) کارِ زبانِ مبدأ تماماً بر دوشِ سیدمحمدمهدی شجاعی (نه سید مهدی شجاعی) بوده است.
شما چه رویکردی در ترجمهی شعر دارید؟ در واقع سؤالم این است که از نظر شما وفادارترین شیوهی ترجمهی شعر چیست؟
چنانکه گفتم، مترجم، وفادارتر به شعرِ زبانِ اصل خواهد بود اگر شعری در زبانِ مقصد ساخته باشد؛ و این یعنی که باید طرف شاعر هم باشم. سرتان را با دعوای میان آزادیان و تحتاللفظیان درد نمیآورم؛ که فلان گفت که هیچکَدام یا هیچکِدام؟ فلانه گفت: هیچکُدام...
در سالهای مختلف چند کتاب از اشعار احمد مطر به فارسی ترجمه و انتشار یافته است، اما مطر همچنان چهرهی ناشناختهای برای بسیاری از شعردوستان در ایران است. در کتابهای گزیدهی شعر معاصر عرب هم کمتر ردی از مطر میتوان یافت. بهتر است برای آشنایی بیشتر خواندگان، صحبت دربارهی این شاعر را با بیوگرافی او شروع کنیم و سپس به سراغ شعرهایش برویم.
مطر دیگر بیتردید برای تمامِ مخاطبانِ شعرِ معاصرِ عرب در ایران یا بهتر است بگویم در همه جای دنیا چهرهای شناخته شده است، و اگر در اندک گزیدههایی که به فارسی وجود دارد، نامی از او نیست، بهخاطرِ آن است که او تازه شصت ساله است و حیّ و حاضر، در حالی که شاعرانِ آن گزیدهها که میگویید، همه درگذشتهاند و دیگر هرکدامشان برای خودش شاعریست کلاسیک و دیواندار. با جستوجویی ساده میتوان از زندگی و شیوهی شاعریِ مطر در انبوهی از منابع اطّلاع حاصل کرد. حتّا در جراید یا مجلاتِ پژوهشیِ ما نیز مقالاتی دربابِ زندگی و شیوهی شاعریِ مطر میتوان یافت. احمد مطر خوانندگانِ بیشماری دارد و در ایران هم شناخته شده است و با همین ترجمهی بنده، بسیارانی به جمعِ مخاطبان شعرِ او اضافه شدهاند. بنده در همین مدّتِ کوتاه بیشتر از هر کدام از ترجمههام بازخوردهای خوشحالکننده دیدهام.
مطر را شاعری خشمگین و انقلابی خواندهاید (تق تق، ص ۱۱) و همانطور که گفتهاید کارتان با مطر زمانی اوج میگیرد که از عراق به کویت تبعید و سپس از آنجا هم اخراج میشود. (پلاکارد، ص ۸) مطر در شعرهایش به چه مضامینی میپردازد؟
مطر شاعر آزادی است؛ دل به دریا افگندهای که نمیتواند دربرابرِ ظلم سکوت کند. او در مقابله با دولتهای امریکا و اسرائیل یا اتّحادیهی عرب و هرچه و هر که سفّاک است، میایستد؛ و برای پیروزیِ آزادی ـ و نه مظلوم ـ همپای دیگر آزادیخواهانِ این جهانِ مهیب فریاد سر میدهد. باور بفرمایید خیلی سخت است که بنده در اینجا ترجمانِ آرمانها و آرزوهای او باشم. برشمردنِ مختصاتِ دقیق و محتواییِ شعر او کاریست که شاید تنها از مقالههای بلندِ دانشگاهی برآید؛ و تازه در آن پژوهشها هم، اینکه مثلاً بخواهیم «تناص» را در شعرِ او بررسی کنیم یا استفادهاش از تعابیرِ فولکلور یا زندگیِ روزمرهی آوارهای تبعیدی، بیرون از تحلیلهای همهجانبهی شعر او، راه به جایی نخواهیم برد. با این همه میپندارم که خوانندهی فارسیزبان، با خواندنِ کتاب پلاکارد، خود میتواند این مضامین را بازیابد، چه دردِ مشترکیست در این میان و «شعر» هم، خود بگوید حکایتِ خویش.
اشعار مطر چه ویژگیهای سبکی و زبانیای دارد؟
از مهمترین ویژگیهای سبکی شعر مطر از منظر زبانی، موسیقی شعر اوست که عروضی است و ما در فارسی به آن عروضِ نیمایی میگوییم، که بهتقریب در پایانِ مصاریعِ ناهمگون یا نامتساوی میشکند و به تعبیر نیما استخوانبندیاش را از قوافی یا گاه از توازنِ واژههای پایانی میگیرد.
عراق در تاریخ ادبیات عرب شاعران سرشناسی دارد: بدر شاکر السیاب، عبدالوهاب بیاتی، بلند الحیدری، سعدی یوسف، نازک الملائکه و... . مطر در میان شاعران عراقی و در ادبیات امروز عرب چه جایگاهی دارد؟
مطر از جوانی یا از زمان انتشار کتاب پلارکاردها ۱ بهعنوانِ شاعری سیاسی و صاحبسبک مطرح شده است و امروز نیز همچنان از پرمخاطبترین شاعرانِ جهانِ عرب است و چنانکه در مقدمهی کتابِ پلاکارد گفتهام، مطر شاعریست متعهّد و پایبرزمین، و تنها از این حیث است که با عبدالوهاب بیاتی قیاس میشود.
نام چند دفتر از اشعار مطر «پلاکارد» است. عنوان این مجموعهها آشکارا نمادین انتخاب شده است. منظور از پلاکارد چیست؟
منظور همین شعرهای اغلب کوتاهی هستند که در تظاهراتِ میلیونها عرب دربرابر ظلم به اهتزاز درمیآیند، و فریاد غمگزای و طنازانهی مردمی را سر میدهند که سالهاست، سیلیخورِ خصمانِ خانگی و بیگانهاند. حواسمان باشد که قرنهای آزگاریست که خون در عراقِ عرب جاریست، و مطر نیز از عراق برخاسته است امّا، فریادِ مطر فقط فریادِ یک عراقی نیست، و فقط فریادِ یک عرب هم نیست؛ این قصّهی درازِ ظلم و لحظهی شوکتناکِ آزادیست؛ و اگر این حرفها شعارگونه باشد چه باک! که ما را زمانهایست که سخن از تعهّد و آزادی چیزی جز شعار نیست.
رویکردهای سیاسیـاجتماعی احمد مطر و ناجی علی بسیار به هم نزدیک است: رادیکال و سازشناپذیر. شما تا چه حد مطر را متأثر از ناجی علی میدانید؟
با نظر به سنِ ایشان و دیگر قراینی که از زندگی و کارهاشان برمیآید، و البتّه همکاریِ مطبوعاتیِ ایشان، سادگی و طنّازی و گزندگی را میتوان از وجوهِ مشترکِ کارِ ایشان دانست و در مدّتِ همکاریشان در القبس، خود این شباهت را دریافته بودند و اگر ناجی علی با خطوطی مختصر غوغا میکرد، تصاویرِ مطنطنِ شعرِ مطر در هنگامهی کلمهها بر کاغذِ روزنامه نقش میبست و بنده در خاطرم هست که ناجی علی در یکی از کارتونها قرآنی را بر رحل تصویر کرده بود که به زنجیرش بستهاند و مطر نیز شعری دارد که در کتاب پلاکارد ترجمهاش کردهام و آنجا نیز خفقانِ حاکم بر جامعه تا بدانجاست که حکّامِ سفّاک قرآن را مصادره میکنند و البتّه از این مثالها بسیار میتوان یافت.
اشعار کتاب «تق تق» را از کدام مجموعههای مطر انتخاب و ترجمه کردهاید؟
شعرِ بلندیست به نامِ «احادیث الابواب» که با نامِ «تق تق» عرضه شده است امّا در کتابِ پلاکارد که جوانه توس چاپ کرده، به تلخیص و باعنوانِ زبانِ درها آمده است.
کتاب جدیدی در دست ترجمه یا انتشار دارید؟
شعر بلندیست به نامِ «سرودهای اناهیتا»، که احتمالاً به نمایشگاه خواهد رسید. و مجموعهشعری با نامِ «ابودریا» که دستِ ناشر است و امیدوارم در سلامتِ کامل از ارشاد بیرون بیاید. کارِ دیگر، تصحیحِ دیوانِ امیدی طهرانی، شاعر قرن دهم هجری است که با همکاریِ حسین کیا به پایان آمده و همچنین تصحیحِ دیوانِ غزلیاتِ شرفالدین رضا سبزواری، شاعر قرن نهم هجری به انجام رسیده است و احتمالاً هر دو دیوان در سالِ آینده منتشر خواهند شد.