روزبه رحیمی: رسالهی «دربارهی بردگی خودخواسته»، نوشتهی اتین دو لابوئسی، در تاریخ اندیشهی سیاسی اثر بسیار مهمی محسوب میشود و در کنار آثاری چون «در ستایش دیوانگی» نوشتهی اراسموس، ««آرمانشهر» از تامس مور و «شهریار» ماکیاولی قرار میگیرد. این کتاب که پس از درگذشت زودهنگام نویسندهی آن منتشر شده، نقش بسیاری در تحولات و جریانات سیاسی پس از خود داشته است و حتی برخی آن را زمینهساز انقلاب کبیر فرانسه میدانند. حمید بیکس شورکایی، دانش آموختهی دورهی دکترا از دانشگاه نانتر فرانسه و دورهی پست دکترا از دانشگاه اوکم کانادا در رشتهی تاریخ جهان باستان، این کتاب را ترجمه و انتشارات دهگان منتشر کرده است. او کارشناسی ارشد خود را در رشتهی آموزش زبان فرانسوی از دانشگاه تربیت مدرس و کارشناسی خود را در رشتهی زبان و ادبیات فرانسوی از دانشگاه تبریز اخذ کرده است. مصاحبهای اینترنتی داشتیم با مترجم این کتاب:
کتاب قبلی شما، «ایران و شرق باستان در کتابخانهی تاریخی» نام دارد. چه شد که از تاریخ به سراغ یک متن کلاسیک در فلسفهی سیاسی آمدید؟
چند سال پیش به پیشنهاد دوستم دکتر اسماعیل سنگاری، که اکنون استاد تاریخ دانشگاه اصفهان است، کتاب تاریخ ایران و شرق باستان در کتابخانهی تاریخی دیودور سیسیلی را با همکاری ایشان به فارسی برگرداندیم. وقتی در پاریس درس میخواندم دوست و هم دانشگاهیام دکتر هادی آذری، که اکنون استاد حقوق دانشگاه ابوعلی سینای همدان است، ترجمهی کتاب بردگی خودخواسته را به من پیشنهاد کرد. دو لابوئسی در این کتاب اشارههای فراوانی به رویدادها و شخصیتهای تاریخ یونان و روم و ایران باستان کرده است و با توجه به اینکه من دانش آموختهی رشتهی تاریخ جهان باستان هستم، علاقهمند شدم که این کتاب را به فارسی ترجمه کنم.
این رساله حدود ۱۵ سال پیش با ترجمهی علی معنوی منتشر شده بود. جالب اینجاست که تقریباً همزمان با ترجمهی شما از این کتاب، مترجم دیگری، لاله قدکپور، نیز آن را ترجمه کرده است. این در حالی است که ترجمه و چاپ اول این کتاب چندان شناخته و خوانده نشد. علت توجه دوباره به این رساله چیست و چه ضرورتی برای ترجمهی مجدد آن حس کردید؟
راستش، زمانی که من ترجمهی این کار را شروع کردم، از وجود این دو ترجمه بیخبر بودم. بردگی خود خواسته یکی از کتابهای مهم در زمینهی فلسفهی سیاسی است. گفتهاند و نوشتهاند که اتین دو لابوئسی که در شانزده یا هجده سالگی این کتاب را نوشته سهم بسزایی در پیدایی و بسط کاخ بلند اندیشه سیاسی غرب دارد و او را رمبو پهنهی اندیشهی سیاسی غرب خواندهاند. گرچه این کتاب در قرن شانزدهم میلادی نوشته شده ولی همچنان تازگی دارد. نیکولا شینو پایاننامهی دکترای خود را دربارهی این کتاب نوشته و این پایاننامه جایزهی پژوهشهای دانشگاهی لوموند را دریافت کرده و در سال ۲۰۱۲ در نشر دانشگاهی فرانسه به چاپ رسیده است.
لابوئسی استبداد را با ذات آدمی در تضاد میداند و پرسش اصلی او در این کتاب، همانطور که از عنوان آن نیز برمیآید، این است که چرا مردم تن به بردگی اختیاری میدهند؟ لابوئسی چه عواملی را باعث پذیرش استبداد از طرف مردم میداند؟
به نظر دو لابوئسی، انسانها آزاده آفریده شدهاند و اگر همهجا در بند و زنجیر هستند، دلیل آن زورگویی شاهان یا حاکمان خودکامه نیست، بلکه به خواست خود آنان است. به باور دو لابوئسی، تباهی سرشت آدمی یکی از مهمترین دلایلی است که موجب میشود انسانها به بردگی تن در دهند. همچنین او نقش عادت و خرافهپرستی را بسیار مهم میداند و مینویسد: «عادت که قدرتش در همهی ارکان زندگی ما جاری است، نیروی شگرفی در برده بار آوردن ما دارد و همانگونه که مهرداد، به روایت تاریخ، به نوشیدن زهر خو گرفت، عادت هم به ما میآموزد شرنگ بردگی را در کام جان خود ریزیم بیآنکه تلخی آن را احساس کنیم.»
لابوئسی سهگونه مستبد را برمیشمارد. او چه تفاوتهایی میان این سهگونه قائل است؟
دو لابوئسی بر این باور است که شیوهی حکومتداری این سه گونه مستبد تفاوت چندانی با هم نمیکند و مینویسد: «آنان به شیوههای گوناگون بر تخت شهریاری مینشینند، ولی همیشه تا حد زیادی به یک شیوه حکومت میکنند: برگزیدگان ملت با مردم همچون گاو نری که باید رامش کرد، رفتار میکنند، فاتحان آنان را در حکم صید خود میشمارند و پادشاهان در این فکرند که آنان را همچون بردگان خانهزاد خود بسارند.»
نافرمانی مدنی استراتژی عملی لابوئسی برای از بین بردن استبداد است. چرا او نافرمانی مدنی را بدیلی برای انقلاب میداند؟
دو لابوئسی در خدمت پادشاه زمان خود بوده و هرگز سودای برپایی انقلاب برای بر انداختن حکومت پادشاهی و یا برهم زدن تشکیلات سیاسی زمان خود را نداشته است. او در این کتاب به یک بحث نظری دربارهی ماهیت حکومتهای خودکامه و پیوند آنان با مردم میپردازد.
این رساله بر خلاف ظاهر صلحجویانهاش، طی چندین قرن، همواره محبوب رادیکالها و انقلابیون بوده است. این حکایت از پتانسیل انقلابی این اثر ندارد؟
درست است. البته ناگفته نماند که اندیشمندان و کنشگران سیاسی از طیفهای مختلف از این کتاب بهرهور شدهاند و آنگونه که خود خواستهاند آن را تعبیر و تفسیر کردهاند.
روشنفکران در فلسفهی سیاسی لابوئسی چه نقش و جایگاهی دارند؟
دو لابوئسی در این کتاب هیچ اشارهای به نقش روشنفکران نکرده است.
لابوئسی علاقهی بسیاری به متون یونانی و رومی داشت و در جوانی بسیاری از آنها را خوانده بود. او همچنین در حلقهی موسوم به پلئیاد، بهعنوان شاعری بااستعداد معروف شد. لابوئسی این رساله را هم با سخنی از هومر آغاز میکند. به نظر میرسد استدلالهای او بیش از اینکه به واقعیتهای اجتماعی اشاره کند بر پایهی تمثیل و احساسات است. نظر شما در این مورد چیست؟
حق با شماست. دو لابوئسی بهمانند بسیاری از اندیشمندان اروپایی قرن شانزدهم میلادی شیفتهی آثار نویسندگان یونانی و رومی عهد باستان بود. او از ده سالگی شروع به فراگیری زبان، ادبیات، تاریخ و فلسفهی یونان و روم باستان کرد و در سنین جوانی برخی از آثار گزنفون و پلوتارک را از زبان یونانی به زبان فرانسوی ترجمه کرد.
شما فکر میکنید چرا مونتنی با وجود دوستی عمیقی که با لابوئسی داشت، پس از مرگ او، گامی برای چاپ رسالهی دربارهی بردگی خودخواسته برنداشت؟
پس از مرگ دو لابوئسی، کتاب گفتاری دربارهی بردگی خود خواستهی او یکی از مهمترین نوشتههای انتفادی علیه خودکامگی و ابزاری برای برانداختن حکومتهای استبدادی گردید. و حال آنکه قصد دو لابوئسی از نگارش این کتاب افشای بیدادگری پادشاه زمانهی خود نبوده است. او میخواست ماهیت حکومت استبدادی را دریابد و چون و چرایی سرسپردگی مردم به خودکامگان را بررسد و راه بهدر آمدن از بندگی و بردگی را برنماید. مونتینی این کتاب را «گناه جوانی» دو لابوئسی خوانده است و دربارهی خودداری از انتشار این کتاب چنین نوشته است: «زیرا دریافتم که این اثر چندی است بهدست کسانی که درصدد برهم زدن نهادهای سیاسی کشور ما هستند، با نیت سوء بیرون فرستاده میشود.»
کتاب جدیدی در دست ترجمه یا انتشار دارید؟
این روزها در حال نگارش مقالهای به زبان فرانسوی در رشتهی خودم ـ تاریخ ایران باستان ـ هستم و فرصت چندانی برای ترجمه ندارم.