کتاب «شهر و جنسیت» مجموعهای از مقالات نویسندگان و متخصصان از کشورهای مختلف در ارتباط با معماری و شهرسازی با رویکردهای جنسیتی است که بهتازگی نشر کلاغ با ترجمهی مینوش صدوقیانزاده منتشر کرده است.
صدوقیانزاده که کارشناس رشتهی معماری و کارشناس ارشد طراحی شهری است، در تابستان سال ۲۰۰۰ (۱۳۷۹)، در یک دورهی کوتاهمدت آموزشی در آلمان که بر روی موضوعات و مسائل زنان تمرکز داشت، شرکت کرد. طی این دوره بود که رویکرد جنسیتی نسبت به معماری و شهر علاقه و توجه او را جلب کرد و تصمیم گرفت پژوهشهایش را در این زمینه ادامه دهد. او پژوهش پایاننامهی دکتری خود را نیز در همین زمینه و در دانشگاه کاسل آلمان بهپایان رسانید. کتاب پیش رو، حاصل مباحث و موضوعاتی است که در آن دورهی آموزشی مطرح شد.
صدوقیانزاده پس از اتمام پژوهش پایاننامهی دکتری، تحقیقاتش را در زمینهی فضا و جنسیت در ایران آغاز کرد. در ابتدا با رویکردی جنسیتی به مطالعهی الگوهای اصلی معماری کهن ایران مشغول شد. پس از آن به موضوع بسیار مفصل تغییرات معماری و شهر ایرانی پس از مدرنیته پرداخت و هماکنون به جمعبندی مباحث آن مشغول است. ترجمهی پیش رو نیز در این دوران صورت پذیرفت.
صدوقیانزاده در کنار این پژوهشها و دلمشغولی اصلی خود، ادارهی یک شرکت مهندسین مشاور در زمینهی طراحی و نظارت ساختمان را نیز بر عهده دارد. گفتوگوی ما با این مترجم را میخوانید:
کتاب «شهر و جنسیت»، مجموعه مقالاتی از اساتید دانشگاهی کشورهای مختلف و حاصل یک دورهی دانشگاهی است. لطفاً در مورد چگونگی شکلگیری این کتاب، ساختار و بخشبندی آن بیشتر توضیح دهید.
چنانچه پیش از این اشاره شد، در تابستان سال ۲۰۰۰ میلادی، گروهی از استادان دانشگاههای سراسر آلمان از رشتههای مختلف دست به اقدام ارزشمندی زدند. آنها با جلب حمایت مالی سازمان مرکزی DAAD (سازمان تبادل دانشجویی آلمان) و نیز سایر نهادها و مؤسسات، یک دورهی سهماههی آموزشی را با تمرکز بر روی موضوعات زنان و با عنوان "دانشگاه بینالمللی زنان" (ifu) پایهریزی کردند و دانشجویان و دانشآموختهگان و استادان دانشگاهی زن را از سراسر جهان برای شرکت در این دانشگاه دعوت کردند. هدف آنان گسترش مباحث زنان در سطح دانشگاهی و نیز رشد و بهبود خودآگاهی زنان در سطح جهان نسبت به حقوق، مسایل و مشکلات خود بود. در این دوره تمامی امکانات برای زنان و کودکان آنان، چنانچه فرزند کوچک داشتند، فراهم شد تا بیدغدغه این دوره را بگذرانند. این برنامه در رشتههای گوناگون و در چند شهر اصلی آلمان در چارچوب چندین سمینار و کارگاه برگزار شد. شاخهی شهر و جنسیت یکی از این گروهها بود که در دانشگاه شهر کاسل تشکیل گردید.
این کتاب در واقع حاصل سمینارها، کارگاهها، مباحث و مطالعات ارائهشده استادان بینالمللی حاضر در این دوره است. خانم پروفسور اولا ترلیندن که ریاست گروه شهر و جنسیت را برعهده داشتند، گردآورنده و ویراستار کتاب هستند. ایشان خود نویسندهی یک مقالهی کتاباند.
خانم ترلیندن مقالات را در چهار عنوان کلی سازمان داده است: عنوان اول موضوعات بسیار با اهمیت مربوط به "قلمرو عمومی" را شامل میشود، موضوعاتی همچون سیر دگرگونی جنبشهای زنان در جهان، دگرگونی انگارههای جنسیتی "مرد عمومی" و "زنخصوصی" در غرب و .... . عنوان دوم بر کالبد فضای معماری و شهر تمرکز کرده است. از یک سو نمادهای جنسیتی را در معماری غرب بررسی میکند و از سوی دیگر با خوانشی جنسیتی به مطالعهی نمونهای از فضاهای شهری میپردازد. عنوان کلی سوم به موضوعات جامعهشناختی شهر میپردازد و بهعنوان نمونه، تأثیرات جهانیشدن را در یک شهر جهانسومی بر زندگی زنان برمیشمارد و در جای دیگر به پدیدهی زنان سرپرست خانوار توجه میکند. دست آخر عنوان چهارم به پدیدههای مرتبط با پایداری پرداخته و به مواردی چون کیفیت زندگی زنان در شهر، فرم شهر پایدار و حملونقل پایدار شهری اشاره میکند.
نویسندگان این مقالات، از دیدگاه جنسیتی به جنبههای مختلف شهر توجه میکنند. این بحث سابقهای در منابع مکتوب و مباحث رایج در حوزهی مطالعات زنان در ایران داشته است؟
مسلماً منابع پژوهشی با رویکرد جنسیتی در رشته معماری و شهرسازی گرچه اندک و پراکنده، وجود دارد. ولی موضوع مهم این است که این پژوهشها پراکنده هستند، چارچوب تعریفشدهای ندارند و از همه مهمتر در دروس دانشگاهی این رشتهها جای نگرفتهاند. این امر البته شامل بیشتر رشتههای دانشگاهی میشود. شاید مورد استثنا علوم اجتماعی باشد که در یک دورهی زمانی توانست در دانشگاه تهران و در دانشکدهی علوم اجتماعی، گروه مطالعات زنان را تشکیل دهد. متأسفانه این گروه چندسالی است منحل شده. بههرحال این ضرورت در همهی رشتهها بهویژه علوم انسانی، هنر، معماری و شهرسازی و ... دیده میشود. با توجه به اینکه علاقه و گرایش دانشجویان به مطالعهی این رویکرد هر روز بیشتر شده است، امید آن میرود که در آینده شاهد بازگشایی این گرایش در رشتههای مربوطه باشیم.
آنگونه که در یادداشت ابتدای کتاب نوشتهاید، انگیزهی اصلیتان از ترجمهی این کتاب، تلاش برای غنی ساختن ادبیات معماری و شهرسازی با دیدگاههای جنسیتی است. از نظر شما این تلاش چه اهمیتی دارد؟
به باور من، ضرورت غیر قابل تردید در شناخت هر پدیدهای، بررسی آن از زوایای گوناگون و با رویکردهای متفاوت است. رویکرد جنسیتی و نگرش زنان به پدیدههای زندگی در طول تاریخ دانش بشر نادیده انگاشته شده است. به کلام دیگر بسیاری از پدیدههای زندگی انسان یکسویه و با نگاهی مردانه ساخته و پرداخته شدهاند، درحالیکه برای حرکت به سوی یک جامعهی متعادل، منسجم و یکپارچه نیاز به دانش و نگرش هر دو جنس داریم. بهعنوان نمونه، یکی از مقالات این مجموعه، (خوانش جنسیتی فضای شهری)، به این نتیجهی مهم دست مییابد که چنانچه شهر را از دیدگاه ظاهراً علمی بیطرفانه بررسی کنیم به ارزیابیای از فضاهای شهر دست مییابیم که با ارزیابی آن از نگاه زنان ساکن، تفاوتهای اساسی دارد. همچنین خواهد بود چنانچه از جایگاه سایر گروههای انسانی مانند کودکان، سالمندان و ... به فضا بنگریم. در واقع برای شناخت علمی و همهجانبهی فضا نیاز به نگاه همهی گروههای کاربر فضا و از جمله زنان داریم. تنها در این صورت است که شهری پاسخگو و پایدار خواهیم داشت.
برای ورود به مباحث مطرح شده در بخشهای ۴ گانهی کتاب، با این پرسش آغاز کنیم که منظور از «تولید جنسیتی شدهی آثار معماری» چیست؟
تولید جنسیتیشدهی آثار معماری به معنای تولید فضاهایی است که دارای جنسیت هستند، جنسیتدار هستند. یعنی اینکه معماری یا کالبد شهر با نگاه جنسیتی مردانه که تا کنون حاکم مطلق بوده، طراحی و تولید شدهاند و نیازهای زنان و رویکرد زنان به فضا در آنها دیده نشده است. بسیاری از پژوهشگران بیطرفی جنسیتی را نوعی دروغ قلمداد کرده ادعا میکنند در شرایط حاضر، بیطرفی جنسیتی وجود ندارد. انسانها متفاوتاند، زنان و مردان متفاوتاند و نیازهای گوناگون دارند و فضا باید پاسخگوی این نیازهای متفاوت باشد. تولید جنسیتیشده یا جنسیتدار درواقع به یکسویهبودن طراحی اشاره دارد و اینکه نگاه مردانه، ارزشها و نیازهای مردانه بر تولید فضا حاکم است. چنانچه فضا به نیازهای دو جنس پاسخ دهد، یک فضای متعادل جنسیتی خواهیم داشت.
در بخش اول کتاب مقالهای میخوانیم از اولا ترلیندن به نام «مرد عمومی و زن خصوصی: از گفتار تا عمل در جوامع غربی». لطفاً در مورد این دو انگاره توضیح بفرمایید و اینکه چه ارتباطی با طراحی فضاهای شهری دارد؟
خانم پروفسور اولا ترلیندن سابقهی این دوگانه یعنی مرد عمومی ـ تعلق و انتساب مردان به حوزهی عمومی زندگی ـ و زن خصوصی ـ تعلق و انتساب زنان به حوزه خصوصی زندگی ـ را در تاریخ تحولات اجتماعی غرب بررسی میکند و میگوید این انگارههای دوگانه از آغاز قرن نوزدهم در جوامع غربی شکل گرفته است. این انگارهها به نقشهای اجتماعی دوگانهی مردان یعنی کار و فعالیت، تولید، کسب درآمد، سیاست و ادارهی جامعه در حوزهی عمومی و زنان، یعنی فعالیت بازتولیدی در حوزهی خصوصی و مراقبت و نگهداری از خانه و خانواده اشاره میکند. این نقشهای دوگانه بازتاب آشکار خود را بر فضا حک میکند: فضای عمومی مردانه و فضای خصوصی زنانه است.
به باور من، صرفنظر از اینکه این مناسبات در تاریخ تحول جوامع گوناگون تا چه حد با هم تفاوت دارند، بسیار فراگیرند. مهم آن است که هماکنون فضاهای شهری و طراحی معماری و شهر تا چه میزان بر این دوگانهی کهن استوارند و یا برعکس، تا چه میزان توانستهاند به مناسبات متعادل جنسیتی پاسخ دهند. طراحی شهری انسانگرا ضرورتاً فضاهایی را برنامهریزی، طراحی و تولید میکند که از دوگانهی مرد عمومی و زن خصوصی عبور کرده است و حضور متعادل دو جنس را در عرصههای متفاوت خصوصی و عمومی خود پاسخ دهد.
کریستین دورهوفر در مقالهای که در بخش دوم کتاب آورده شده است از نمادهای جنسیتی در معماری سخن میگوید. نگاه جنسیتی چگونه میتواند به شکل نماد در یک ساختمان در آید؟
خانم پروفسور دورهوفر در مقالهی خود به مفاهیم ضمنی و پنهان در فلسفه، هندسه و اعداد اشاره میکند که از دورهی یونان باستان به بعد در غرب بهصورت سلسلهمراتبی به جنسیت مرد و زن نسبت داده شده است. وی به پدیدهی دوگانههای متضاد فلسفی در تاریخ فلسفهی اروپا اشاره میکند. به گفتهی ایشان، این دوگانههای متقابل یعنی دوگانههایی مانند خرد در مقابل عواطف، نظم در مقابل بینظمی، هدف در مقابل بیهدفی و ذهن در مقابل بدن، بهصورت سلسلهمراتبی به دو جنسیت مرد و زن منتسب شده است. دستهی اول مانند خرد یا نظم که به مردان نسبت داده میشود نیک و والا قلمداد شده و دستهی دوم مانند عواطف یا بینظمی که به زنان نسبت داده شده، خوار و خفیف بهشمار آمده است. این دوگانهها به اصول مهمی از طراحی برای معماری و برنامهریزی شهری تبدیل شده است. وی رد پای این آموزهها را تا دورهی معاصر پیگیری میکند و دست آخر با بررسی آثار چهار زن مشهور معمار، به جستجوی نمادهایی در طراحی این زنان میپردازد که معماری آنان را از طراحی مردان همعصر خود متمایز میسازد. وی شیوهی طراحی آنان را گونهیی مقاومت در مقابل پیروی از عرف موروثی معماری و افکار سنتی موجود دربارهی همآهنگی و نیز در مقابل اصول عقلانی، یکجانبه و هندسی نظم توصیف میکند.
چنانچه در معماری کهن ایران در جستوجوی نشانههای جنسیتی باشیم، میتوانیم در مقایسهی دو گونهی درونگرا و برونگرای معماری ایران، بازتاب آشکار دو گونه مناسبات جنسیتی متمایز را پیدا کنیم. همچنین به عنوان نمونهیی دیگر میتوان بازتاب فضای دوگانهی مرد عمومی، زن خصوصی را در الگوی فضای بیرونی و اندرونی خانههای درونگرای ایران مشاهده نمود. بازتاب انگارههای جنسیتی در فضای معماری و شهر ایران، موضوعی است که جای مطالعه آن در ادبیات این حوزه خالی است.
در مقالهی دیگری از این کتاب، در بخش سوم، آیسگول بالکان با نمونه قرار دادن استانبول، رابطهی جغرافیای شهری و زنان را در کشورهای پیرامونی بررسی کرده است. بایکان میگوید که جهانیسازی اقتصادی و جریانهای اطلاعاتی، منجر به یکسان کردن فرم فضای شهری نشده است و به فضاهای شهری بهعنوان تصویر و بازتاب فرآیندهای مهم تاریخی مینگرد که با هم تداخل یافتهاند. در مورد دیدگاه بالکان بیشتر صحبت کنیم.
خانم پروفسور بایکان در مقالهی خود به بازتاب روندهای جهانیشدن اقتصاد و فرهنگ در کشورهای پیرامونی مانند ترکیه و نمونهی استانبول میپردازد و تأثیراتی را که این روند بر زندگی زنان گذاشته بسیار مخربتر از کل جامعه ارزیابی میکند. به اعتقاد وی محرومیتهای زنان در این جوامع بر اثر این روندهای جهانیسازی بیشتر شده است.
از یکسو در مراکز شهری این کشورها، زنان در نیروی کار گونهیی زندگی تکهپارهشده میان تعهدات گوناگون خانه، کار و مراقبت از دیگران ... را تجربه میکنند. درواقع زنان در این فضاهای مدرن مراکز شهری که نشانههای قدرت سرمایه و تکنولوژی هستند، با کمترین بهره و بیشترین محرومیت زندگی میکنند.
از سوی دیگر، وی به زندگی زنان در جوامع حاشیهای شهرها که در نتیجهی مهاجرت روستاییان به شهر و سیاستهای اقتصادی دولتهای جنوب پدید آمده است، اشاره میکند و آسیبهایی را که به زندگی زنان این خانوادهها که پیش از این در اقتصاد کشاورزی معاش میگذراندند و اکنون تبدیل به خیل بیکاران شهری شدهاند، وارد شده است، برمیشمارد.
انسجام و یکپارچگی در این جوامع با رویارویی دو پدیدهی جوامع محلی از یکسو و فضایی که جهانیشدن اقتصاد و فرهنگ از سوی دیگر پدید آورده، متزلزل گردیده است. تفرقهی اجتماعی در شهرهای کشورهای پیرامونی از یک سو بیانگر الگویی از شهر و سبک زندگی در مراکز شهری است که فرهنگ برتر جهانی ارائه میکند و از سوی دیگر نشاندهندهی الگوی زندگی محلی و بومی است که در جوامع پاییندستی شهر جریان دارد. امری که یکپارچگی و همبستگی اجتماعی را در این جوامع به موضوعی پیچیده تبدیل کرده است.
کریستین باوهارت در مقالهی «شیوههای حملونقل پایدار: جنسیت و جابهجائی در شهر»، چه ارتباطی میان جنسیت و برنامهریزی حمل و نقل برقرار میکند؟
خانم پروفسور باوهارت با اشارهای که در ابتدا به مفهوم توسعهی پایدار میکند، حملونقل پایدار را مورد توجه قرار میدهد. به نظر وی، که پژوهش خود را در کشور آلمان انجام داده است، برنامهریزی حملونقل همچنان در خدمت الگوهای مردانهی اشتغال و سفرکنندهگان مرد قرار دارد و این نهتنها در برنامهریزی زیرساختهای حمل و نقل جادهیی که همچنین در برنامهریزی و سازماندهی شهرداریها برای حملونقل عمومی شهرها دیده میشود.
وی به این پدیده اشاره میکند که تنها کیفیتهای فنی مشکلات حمل و نقل را حل نمیکند. رفتوآمد مدلی پیچیده از سازمان اجتماعی فضایی است که انگیزهها و نیازهای جنسیتی را به یکدیگر پیوند میدهد. از آنجا که زنان در شهر با صرف نیروی فراوان، دو حوزهی مسئولیتی که برای جامعه حیاتی است، یعنی یکی شغل درآمدزای بیرون از خانه برای کسب درآمد و دیگری تمامی مسئولیتهای مربوط به امر بازتولید، کارهای خانه، خرید، مراقبت از کودکان و سالمندان و ... را بر عهده دارند، بنابراین الگوی حرکت و جابهجایی آنان در شهر، بیشتر بهصورت الگویی از سفرهای کوتاه و متعدد در داخل شهر شکل میگیرد و ویژگیهایی دارد که برنامهریزی حمل و نقل پایدار باید به آنها پاسخ دهد.
همانطور که اشاره شد، نویسندگان این مجموعه از مناطق و فرهنگهای مختلفاند. با توجه به تفاوتهای فرهنگی و جغرافیایی، خوانندهی ایرانی چگونه میتواند از این بحثها استفاده کند؟
برای یک پژوهشگر کافی است که بداند این نتایج حاصل تجارب مکانی و زمانی ویژهای است. این امر در درجهی نخست در حوزهی شناخت جوامع متفاوت جهان، که جامعهی ما هم بخشی از آن است، قرار دارد. اینکه تا چه میزان میتوان در شرایط متفاوت اجتماعی از روشهای علمی مشابه استفاده کرد، امری است که دانش و شناخت پژوهشگر آن را بررسی و تعیین میکند، یا اینکه تا چه میزان نتایج بهدستآمده از یک پژوهش ویژهی اجتماعی قابلیت تعمیم به مکانها یا زمانهای دیگر را دارد، بهطور مسلم پدیدهای است که سازوکار آن در خود علوم اجتماعی پاسخ داده شده است.
به نظر شما چه کسانی میتوانند مخاطب این کتاب باشند؟
مقالات این کتاب تخصصی و میانرشتهای است و برای درک کامل همهی آنها که از حوزههای متفاوت علوم نوشته شده، نیاز به آشنایی به حوزههای علمی چون جامعهشناسی، تاریخ، جغرافیا، معماری، برنامهریزی، طراحی شهری و ... و در نهایت علاقه به رویکرد دانش میانرشتهای و نسبتاً جوان "جنسیت" است. این کتاب برای دانشجویان و پژوهشگران این رشتهها که در پی شناخت رویکرد جنسیتی به پدیدهها باشند، اطلاعات و دانش مفید و گستردهیی ارائه میکند.